
سلام رفقا!
صبح جمعتون بخیر و شادابی و شادی و تندرستی
امروز میخوام در مورد تولد حرف بزنم. هر چند خیلی خوابم میاد و ممکنه الان نتونم ادامه بدم.😴😴😴
خوب بگذریم.
رند به دنیا آمدم. اون روزهایی که رند به دنیا اومدن رسم نبود.
یعنی دوازدهم اسفند سال ۱۳۵۸ - ۱۳۵۸/۱۲/۱۲
خودم با تولدم خیلی حال میکنم. نه اینکه خودشیفته باشما؛ نه. اما به نظرم جذابه که متولد شدم و برام جشن تولد میگیرن. حتی تو این سن دلم میخواد که برام تولد بگیرن.🎂
من با این جنگولک بازیام از چند روز پش از تولدم هم پیشواز میرم که یکی از بستگان دُمَم رو چید و کار به ناراحتی رسید و خورد به ذوقم.😔😔😔
منم قول دادم که مثل بچهها آروم بگیرم و شادی قبل از گل نکنم و اجازه بدم خودشون یه خط پیام تبریک برام بفرستن. ( حتی الان که دارم این پاراگراف رو مینویسم رنج میکشم. هیچ وقت در کارهای حلال و مباح تو ذوق کسی نزنید. چون شاید اون فرد، از این کار انرژی میگیره و اون رو دوست داره.)
به هر حال هنوز هم با اینکه دو سه ماهی از تولدم گذشته دلم میخواد زودتر تولدم برسه. عین بچهها که سالی چند بار از پدر مادراشون میپرسن که کِی تولدشون میرسه.😁
هنوز کودک درونم رشد نکرده و امیدوارم رشد نکنه. چون هنوز از دیدن دکتر ارنست و پرین لذت میبرم. هنوز دوست دارم برام تَتَلُد بگیرن. هنوز احتیاج به ...😔😔😔
پایان.