RYRA
RYRA
خواندن ۲ دقیقه·۱۶ روز پیش

یک زنِ فراری





یک روز زن توقف ناپذیری هستم که دنیا رو تصاحب کردم
قدرتم شعله میکشه و میتونم به تمام چیزهایی ک میخوام برسم
پوست بدنم داغه و احساس میکنم خون توی رگم میجوشه
قوی ترین دست های دنیا رو دارم و تک تک سر بندهای انگشتم قادر به کاری هستن

یک روز زن رنجور و خسته ای هستم که رنج توی استخونای بدنم رسوب کرده
تپش قلبم کُنده و به این فکر میکنم آیا ممکنه لحظه ای بایسته؟
تخت خواب بدنمو توی خودش بلعیده و بیرون اومدن از این گرداب،نشدنی ترین کار ممکنه!
دستهام ضعیفن.به قدری که لیوان آب براشون سنگینه.


یک روز زن هوسباز و سرکشی هستم که به هیچ چیز جز لذت فکر نمیکنم
تمام فکر و ذکرم ترسیم پیچ تاب بدنمه
احتیاط برام تعریف نشده و خطر میکنم و از مرور خطر کردنم لبم میخنده
برای تجربه ی تازه دست به هرکاری میزنم و هر عاقبتی رو میپذیرم
پوست صورتم پر از طرواته و محتاج پرستش کردن و پرستیده شدنم



یک روز زن محتاطی هستم که از کوچک ترین ریسکی وحشت دارم
برای دقیقه به دقیقه از قبل برنامه دارم و بی برنامگی برام مثل سقوط به قعر یه دره ی تاریکه
به قدری توی اضطراب روزمرم غرق شدم که دیگه فرد جالبی برای همصحبتی نیستم
ذهنم پاک میشه و هیچ شعری برای خوندن پیدا نمیکنم
باور هامو دور میریزم و برای ارامشم همرنگ جماعت میشم حتی اگر از رنگشون بیزار باشم




یک روز عاشق ترین زنی هستم که در تمام عمرت شناختی
احساسات از زیر پوست نازکم دیده میشه
میل به بغل کردن،بوسیدن،حمایت کردن عشق ورزیدن اوج میگیره
مهربون و دلسوز و فداکارم
چشمام برق میزنه و لطیف ترین جمله هام رو برای تو به کار میبرم
بوی ادکلنت رو حفظ میکنم و قلبم برای کوچک ترین رفتار هات آب میشه
بغلم امنه و تمام رنج و دردت رو برای خودم میخوام


یک روز زنی هستم عصبی و بیزار از جمیع احساسات
خونم رو ابر گرفته و مدام میبارم
لرزش نامحسوس همیشگی دستم شدت میگیره به حدی که هرکسی میبینه
پرخاشگرم و از اینکه کسی بدونه توی عصبانیت چه کارهایی ازم برمیاد،ابایی ندارم
تن صدام بلنده و لطافتی توی رفتارم نیست
کندن پوست لبم شدیدتر میشه و مدام به این فکر میکنم کاش قاتل بودم و با کشتن آدم ها خشمم ذو آروم میکردم


امروز اما بیشتر از همیشه اون زن فراری هستم که به هیچ جایی تعلق نداره
بدون هیچ باور و ایمانی
خالی از هرگونه احساس صمیمیت و آشنایی
شبیه یک زن مهاجرت کرده به غریب ترین کشور دنیام که غربتش رو میپرسته
شبیه عطر غذاها و خاطراتی که دل کسی براشون تنگ نمیشه
شبیه یک خاک بی حاصل
شبیه کلمه های بیات شده ای که دیگه جایی نوشته نمیشه
شبیه دیوار نگاره ی پرشوری که زیر سیمان دفن شده
شبیه من
زنی که هیچ قبیله و خونه ای نداره.




زن
[زنی كه رام نشد، تا ابد تمام نشد] 35.699738,51.338060
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید