چند روز پیش روزنامه به دست سوار اتوبوس داخل شهری شدم تا به منزل بازگردم. جوانی را دیدم که راحت و فارغ از هیاهوی جهان هستی نشسته و کف هر دو پایش را بر روی صندلی جلویی خود قرار داده است. مشاهده صحنه مذکور تعجبم را برانگیخت. موضوع به قدری بدیهی بود که توان هرگونه تذکری را از نگارنده سلب کرد. این رخداد مرا در طول مسیر به فکر فرو برد تا موقعیتهای مشابهی را در زندگی روزمره به یاد آورم.
به هنگام پیادهروی عصرگاهی، ساکنان محلهمان از فشارِ آب شرب شهری برای آب پاشی بیهدف و جارو کردن کوچه استفاده میکنند، خودروی شخصی خود را با همان آب تصفیه شده میشویند و بیدلیل در ساعات اوج مصرف انرژی لامپهای روشن زیادی دارند، کارمند دولتی تلفن سازمانیاش را پاسخ نداده و پس از بارها پیگیری و تماس مرا پشت خط نگه میدارد تا درباره برنامه باشگاه ورزشی خود با همکارش به گفتگوی دوستانه بنشیند، مامور پست که مطابق قانون باید سه بار برای تحویل بسته پستی به آدرس گیرنده مراجعه نماید پس از بار اول بسته را به اداره پست مرجوع میکند تا خودم شخصا برای دریافت آن اقدام کنم، شهرداری مناطق پایین شهر و همچنین مراکز بهداشتی و درمانی واقع در این مناطق که به جای رسیدگی بیشتر، توجه کمتری از خود به وضعیت محلات محروم نشان داده و به نوعی انسانها را مبتنی بر محل سکونتشان درجهبندی میکنند و بسیاری موارد دیگر.
با هر سختی که بود مسیر طی شد و به مقصد رسیدم. افکاری که در طول مسیر داشتم مرا به یک نتیجه مهم رساند: برای حل پیچیدهترین مشکلات کشور، باید ابتدا فکری به حال سادهترین مسائل آن کرد و سپس به سراغ مباحث کلان رفت.
دو سناریوی دیگر میتوانند این موضوع را روشنتر کنند؛ در سناریوی اول، ممکن است یک مدیر تحصیلکرده در رشته مدیریت، برنامههای راهبردیِ مطلوبی برای رساندن سازمان به اهدافش داشته باشد، اما به وضعیت معیشتی و انگیزشی سرمایههای انسانی تحت اختیار خویش، که قرار است اجرا کننده این برنامهها باشند، کوچکترین توجهی نشان ندهد. در سناریوی دوم، پژوهشگران حیطههای مختلف علوم پزشکی، در راستای ارتقای شاخصهای سلامت جامعه و با صرف زمان، انرژی و هزینه بسیار، الگوها، مدلها و چارچوبهای بعضا پیچیدهای را طراحی کرده و آن را اعتبارسنجی میکنند تا نتایج حاصله از طریق انتشار گزارشهای سازمانی و مقالات علمی-پژوهشی به دست متولیان مربوطه برسد، اما در ساختار همان نظام سلامت، با اولویت بخشی بهداشت بر درمان و ارتقای پیوسته سواد سلامت آحاد مردم از سوی سیاستگذاران، مدیران و اقتصاددانان سلامت، میتوان از بسیاری از معضلات در زمینه حساس تندرستی پیشگیری نمود.
در مجموع، وضعیت فعلی مادر عزیزمان ایران ایجاب میکند که با بهرهگیری از تفکر نظاممند، یک بازنگری اساسی در فرآیندهای جاری جامعه داشته باشیم تا بتوانیم ارکان آن را به شیوه بهینهتری و مبتنی بر واقعیتهای بطن جامعه بازطراحی کنیم. همانطور که پیشتر صحبت آن به میان رفت، برطرف نمودن بسیاری از مشکلات کشورمان نیازمند اقدامات ساده و کم هزینهای هستند. در پایان، مطالعه کتاب کم حجم «تختخوابت را مرتب کن» اثر ژنرال ویلیام اچ. مک ریون عمیقا به مخاطبان دغدغهمند یادداشت حاضر توصیه میگردد.
با تقدیم احترام
محمدرضا شیخی چمان
۱۴۰۳/۰۶/۰۶ – سه شنبه