دولت چهاردهم جمهوری اسلامی ایران به ریاست نهمین رئیس جمهور منتخب آقای دکتر مسعود پزشکیان، که لقب باسوادترین رئیس جمهور تاریخ ایران و احتمالا جهان را با خود به یدک میکشد، به زودی کار خود را رسما آغاز خواهد کرد. این دولت، از جبهه اصلاحات ریشه میگیرد. از لحظه تایید صلاحیت دکتر پزشکیان، اسامی بسیار زیادی پیرامون وزارتخانهها و سازمانهای دولتی از سوی خبرگزاریها شنیده میشود که برخی صرفا ابزاری برای جذب بیشتر مخاطب هستند.
یک نکته مشترک در میان اسامی احتمالی وجود دارد و آن تجربه مدیریتی افراد است؛ بدین گونه که اشخاص بسیاری در کشور حضور دارند که در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سالیان متمادی پستهای مدیریتی در ردههای عملیاتی، میانی و عالیه را تصاحب کردهاند. نکته جالب اینکه با بررسی روشمند کارنامه آنها معلوم میگردد که هیچگونه کارکرد قابل توجهی از خود بر جای نگذاشتهاند. نکته قابل تاملتر اینکه همین افراد پس از برکناری و یا تغییر کابینه دولت، شروع به انتقاد و حمله غیرمستقیم و مستقیم به افراد دیگر کرده و در ادامه برای بیکفایتی مسلم خویش، و استفاده نادرست از بیت المال که به تک تک مردم این مرزوبوم اختصاص دارد، بهانه تراشی مینمایند. برای مثال، ادعایشان این است که گروهی در دوره ایشان تلاش میکردند تا زحمات خالصانهاش را بیاثر کرده، و نتایج مثبت تصمیماتش را به حاشیه برانند.
در اینجا یک سوال اساسی از مدیر محترم مطرح میشود و آن اینکه وقتی ایشان در زمان تصدیگری مقام مربوطه شاهد این موانع بود، و به این نتیجه رسید که قدرت اثرگذاری بر سیستم را ندارد، چرا در همان وقت ضمن شفاف سازی از وضعیت موجود و صحبت صادقانه با مردم، کناره گیری نکرد و جای خود را به یک شخص اصلحتر نداد؟
بسیاری از مدیران سالخورده، به جای تلاش برای ایفای نقش مشورتی، قصد دارند که مجدد در رأس هرم تصمیم سازی و تصمیم گیری قرار گرفته و با تکرار اشتباهات گذشته خود، امیدِ شکوفایی را از جامعه بگیرند. مگر در کشوری همچون ایران عزیزمان که سرشار از استعداد و توانمندی است، نخبگان جوانی یافت نمیشوند که افکار نوینی را به بدنه دولت تزریق کنند؟ سرآمدانی که میتوانند به عنوان پیشران رشد و توسعه، سرزمینمان را که بیشتر از هر زمان دیگری تشنه آسیب شناسی نظاممند، چارهاندیشی و خردورزی است، رو به جلو هدایت نمایند. شوربختانه، در برخی دفاتر و ادارات هم وضعیت به همین منوال بوده و اشخاصی وجود دارند که پس از بازنشستگی، مجددا هوس کار و خدمت به سرشان زده و پشت سیستمهای کامپیوتری که از قضا برایشان هم بیگانه است، استقرار یافتهاند.
در مجموع، مطابق منابع علمی، نقش مدیریت در یک سازمان همه چیز است. میتوان از سیاستمداران و مدیران خاک خورده کشور، با عنوان پدرخواندگانی یاد کرد که اجازه نقشآفرینی به جوانان دغدغهمند، باطراوات، خلاق و بادانش را نداده و در سرشان سودای قدرت، شهرت و شاید ثروت دوباره دارند. امید که دولت جدید بتواند با طراحی و اجرای برنامههای مبتنی بر شواهد، کارشناسی شده و بومی سازی شده، زیرساختهای کشور را به شیوه مطلوبی مورد اصلاح و تکامل قرار داده و شاخصهای اجتماعی-اقتصادی را به طور پیوستهای ارتقا دهد.
با تقدیم احترام
محمدرضا شیخی چمان
۱۴۰۳/۰۵/۰۶ – شنبه