چقدر ما احمقیم که گمان میکنیم بی ما نمیتوانند زندگی کنند!
نمیتوانند بخندند، یا حتی بدون کوچکترین دردی، از ادامه ی خوشِ مسیر لذت ببرند!
چقدر احمقیم که گمان میکنیم عزیز از دست رفته ی قلبمان، شب ها از دوری و نبود ما به خود میپیچد!
یا با لحظه ای درنگ،در شادی های روزمره ی زندگی اش،
وجود جای خالی ای را به قلب خود یاد آور میشود و گاهی با خود زمزمه میکند
" کاش فلانی بود!"
یا در حالیکه دستانش را دور لیوان کاپوچینو اش گره میزند
و از گرمای آن لذت میبرد، درست لحظه ای وسط حال خوش زندگی اش میگوید:
ای بابا فلانی هم کاپوچینو خیلی دوست داشت!!
نه جانم!
از این خبرا نیست!! دلبر از دست رفته ی قلب محزون شما، با حال خوش در حال گذر ایام است!
و هیچ دغدغه از شما در وجودش جولان نمیدهد!!
از نبود شما بی تاب نیست!!
غم قلب کوچکش را نشانه نگرفته!
و چشمان قهوه ای روشنش را حلقه اشک در آغوش نگرفته است!!
حال او خوب است!
دارد زندگی اش را میکند..
بی شما!
حالا هی بیا و با خودت کلنجار برو که چطور میتوانم وجود خودم را به او یاد آور شوم!
با اس ام اس تبریک تولد جلو بروم یا به صورت کاملا نا آگاه و ناخواسته از مسیری گذر کنم که او مرا ببیند! و یادش بیاید که « آری فلانی هم زنده است! نفس میکشد! زندگی میکند درست در این کره ی خاکی!»
حالا روزها با یادش زندگی کن و شب ها از درد فراق اش چون زلخیای ماتم زده اشک بریز و ناله کن!
درد بکش و فغان کن!
باور کن به هیچ جای دلبر از دست رفته ی محزون شما که هیچ..
به هیچ جای این کره ی خاکی هم نیست!