زینب ره انجام·۶ ماه پیشمردابکوتاه میگویم !این درد ، این هیولای بدیمن من را در آغوشش میفشارد و من را به مهمانی عذاب ، به قرار بی قراری ، به حلاوتِ دست کشیدن دعوت می کن…
زینب ره انجام·۶ ماه پیشغم انگیز ترین حالتِ عاشق شدن!وقتی که غم از گلوی من فریاد میشود ،آن زمانی که درد از چشمانِ من لبریز میشود تو ، نیستی!وقتی که تکرار شیونِ غم انگیزِ خود را میبینم ، وقتی ک…
زینب ره انجام·۶ ماه پیشاین صبر کجای آدم است ؟من میگم این صبر آدم کجای آدم است که یک روز، به یک باره و بدون هیچ خبری توی تمامی این اتفاقات روزمره ای که داری از سر میگذرونی یکهو تمام میش…
زینب ره انجام·۶ ماه پیشحسِ امروز منامروز بیستمین روز از اردیبهشت هزار و چهارصد و سه!بعد از مدت ها خواستم پست بگیرم برای پیج اصلیم بعد از تلاش های زیاد و ویدئو های مختلفی که ا…
زینب ره انجامدرتئوری قلم·۳ سال پیشخودمونی از روزهای تاریک!!!.وقتی یک سری شرایط سخت رو رد میکنیتازه میفهمی دنیا چه خبره چقدر خوشحال بودی چقدر خوشبخت بودی چقدر حالت خوب بوده و تو الکی حال خودت رو بد کر…
زینب ره انجام·۳ سال پیششیونی ممتد از گلوگاه عذاب!پر از بغض و کینه و سنگینی...پر از حسرت و ناتوانی و سر در گمی..من آنم ... واژه ای به نام حسرت...حسی به نام درد ..و...لحنی به نام بغض..!در دی…
زینب ره انجام·۳ سال پیشچقدر ما احمقیم که گمان میکنیم..چقدر ما احمقیم که گمان میکنیم بی ما نمیتوانند زندگی کنند! نمیتوانند بخندند، یا حتی بدون کوچکترین دردی، از ادامه ی خوشِ مسیر لذت ببرند!چق…
زینب ره انجام·۴ سال پیشبه اندکی نبودن برای ادامه زندگی نیازمندیم!خسته تر از خستگی واژه ی خستگی ام.. شاید نیاز به واژه ای جدید و مبهم برای بیان حاله دلمان باشد..پرنده ای خراب اشیانِ شکسته بالی ام که در آشی…