در یکی از نوشته های قبلی اشاره کردم که بعد از سالها دوباره به دنیای طراحی محصول برگشتم. بنا دارام در یک مجموعه نوشته از فرآیندی که برای طراحی محصول اتفاق میافتد بنویسم.
مقدمه
در یک تماس تلفنی اتفاقی یک از دوستانم متوجه شدم یک شرکت تولید کابینت نیاز به طراح دارد. با یک پیش زمینه بسیار منفی و با گارد بسته قرار یک ملاقات حضوری گذاشتیم. قرار ملاقات حداقل سه بار به خاطر برنامههای آقای مدیر تغییر کرد.
جلسه خیلی سرد و رسمی شروع شد و من کمی در مورد تجربیاتم صحبت کردم بعد جلسه کمی گرمتر شد و آقای مدیر معرفی نسبتا کاملی از مجموعهاش کرد و از اینجای جلسه به بعد جادو اتفاق افتاد و من که از ذوق کار دیزاین هیجانزده شدهبودم افسار کار را به دست گرفتم و یکی از اون سخنرانیهای پرشور و حرارت را در مورد تفکر طراحی و فرایند و کلی حرفهای قشنگ دیگر ارائه کردم. کار به جایی رسید که مدیر گفت جلسهای که من میخواستم ده دقیقه ای تمام کنم یک ساعت و چهل و پنج دقیقه کش دادی و من میخواهم به تیم ما اضافه بشوی.
لازم به ذکر است که بعد از جلسه به خودم گفتم عجب چاهی کندم برای نفر بعدی که برای مصاحبه بیاید. اینقدر که حرفهای قشنگ زدم و افق روشن ترسیم کردم چه کسی میتواند این کاخ رویایی را بسازد.
نزدیک دو ماه و نیم بعد و یکی دو جلسه ملاقات دیگر، رسما شروع به کار کردم و الان نزدیک به 10 روز گذشته است. آن کسی که در چاله افتاده بود خودم بودم.
صورت مساله:
شرکتی که از این به بعد آن را شرکت "قشنگ" مینامیم در زمینه طراحی، تولید و نصب کابینت، کمدهای دیواری، دکورهای داخلی و سرویس بهداشتی، فعالیت میکند.
استفادهکنندگان محصولات این شرکت 2 دهک بالای جامعه هستند.
شرکت قشنگ در حال حاضر دارای حدود پنج محصول در سه گروه اصلی است که این گروهها بر مبنای سبک طراحی تقسیمبندی شدهاند: مدرن، کلاسیک و نئوکلاسیک.
وظیفه طراح این است که نمونههای جدیدی به این پنج محصول اضافه کند.
تجربه کابینت من محدود به سه یا چهار مورد میشد که برخی صرفا طراحی بوده و برخی دیگر شامل تمام فرایند از طراحی تا تهیه نقشههای اجرایی و حتی در یک مورد تمام کابینت را با یک نفر کارگر در محل نصب کردیم. حالا طراحی کابینت برای آدمهای خیلی پولدار در مقایسه با خودم که تا حالا تو آشپزخانه حتی یکی از این جور آدمها هم نرفتهام به سایر بدبختیها و گرفتاریهای معمول طراحی اضافه شد.
روزهای اول شروع کردم به نگاه کردن کاتالوگ های موجود در شرکت که اصلا چیز زیادی نبود ولی یک مورد قابل توجه داشت؛ بلوم (Blum). بلوم شرکتی اتریشی است که یکی از بزرگترین و بهترین تولیدکنندگان لولا و ریل و تجهیزات کابینت است. کیفیت و نظم موجود در این کاتالوگ که شاید نزدیک به 2 تا 3 هزار قطعه مختلف در آن معرفی شده مانند رفتن به یک ورکشاپ طراحی کتاب است. گرافیکهای بسیار دقیق نظم فوق العاده، سهولت در دسترسی به اطلاعات مورد نیاز و کیفیت فوق العاده چاپ و صحافی.
جز کاتالوگ دیدن و جستجو در وبسایتها کار دیگری ندارم اصلا نمیدانم از کجا باید شروع کنم.
نیاز بود برای اینکه از وضعیت فعلی دنیای کمد و کابینت مطلع شوم وبسایت مربوط به شرکتهای پیشرو را پیداکنم که چون مدتهاست نمایشگاه مبلمان درست و حسابی نرفتهام خیلی از فضا دور هستم. بنابراین از دو روش زیر استفاده کردم:
related:websitename.com
یعنی هر سایت جالبی که پیدا میکنم یکبار در گوگل یکبار در آلکسا چک میکنم تا وبسایتهای مشابه یا مربوط به آنها را پیدا کنم.
به صورت قطره چکانی و ذره ذره دارم به نمونههای بهتر و مربوط دسترسی پیدا میکنم. اما همچنان نمیدانم چه طور به نتیجه برسم.
به طور موازی یکی از پروژههای در حال اجرا را بازدید کردم. علاوه بر آن بازدیدی از کارخانه تولید این محصولات داشتم که به نظرم یکی از شیکترین کارخانههای صنعت کابینت و کمد بود که من در ایران دیدم.
غول مرحله اول پیدا شدهبود؛ یک طراح با گرایشهای دیتر رمس طور که هیچ وقت پول زیادی نداشته و همیشه به این فکر میکرده که چه کنیم هزینه کمتر شود حالا باید برای آدمهای خیلی پولدار و خیلی خیلی پولدار محصول طراحی کند. محصولی که حتی تجربه استفاده از یک نمونه آن را هم نداشتهاست. باید این آدمه و نیازهایشان را درک کند و محصولی طراحی کند که تجربه کاربری منحصربهفردی ایجاد نماید.
یک ایدههای کلی دارم ولی هیچ نمیدانم دقیقا چه باید کرد و چطور این حرفهای کلی را باید پیاده کرد...
طبیعتا این ماجرا ادامه دارد ولی هنوز اتفاق نیافتاده و در حال زندگی کردن آن هستم به محض تغییر شرایط، مطالب را به روز خواهم کرد....