Rain Man
Rain Man
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

شوهر عمه و هنر چرت و پرت گفتن


همیشه از شوهر عمه ها بد تعریف میکنند ولی در مورد اینجانب صدق نمی کرد
عمه مکرمه اینجانب بزگترین فرزند خانواده بود و پدرم از فرزندان آخری و همچنین فاصله سنی من با پدرم زیاد است با این تفاسیر پسر عمه های من سن بالا تر هستند و شوهر عمه و عمه اینجانب سال هاست از دنیا رفته اند
اما خاطرات ایشان هنوز در ذهن همه مانده
و بخاطر همین شوخ طبعی ، ما ایشان رو عمو صدا میزدیم
چند تا از خاطراتی که اینجا میتوانم مطرح کنم ، را میگم
از آخر به اول شروع میکنم و از داستان مرگ ایشان میگم (مثل فیلم لورنس عربستان)
محرم‌ بود و در خانه شهرستان نذری میدادن این پیرمرد چاق خوش مشرب و شکمو که از قضا ، ته دیگ هم خیلی دوست داشت به حرف هیچ کس گوش نکرد و نهار رو ته دیگ با خورشت چرب خورد و بعد از آن به شکل پیروزمندانه ای به دیار باقی رفت



یک بار دیگه دوست دختر پسرش زنگ زده بود خونه ، (فکر میکنم قضیه واسه سی سال پیش باشه )که صداش رو عوض میکنه و میگه خودم هستم و شروع به گپ زدن میکنه.
من زیاد شاید یادم نیاد ولی مردی رو تصور کنید که چاق و خنده رو است و مدام همه چیز رو به شوخی و چرت پرت میگیره
جالب برایم رابطه با پسرانش بود که به نظرم واسه اون دوران که هنوز مدل های رفاقتی پدر و مادر شدن زیاد مد نبود، پیشرو محسوب میشد.
در واقع اصلا لازم نیست با فرزندان و اطرافیان جدی باشد
اهمیت چرت و پرت گفتن به حدی است که میتواند این روابط رو بسیار عمیق کند.
شاید ما با دوستان خودمون هم به همین دلیل بیشتر صمیمی هستیم چون چرت و پرت بیشتری میگیم
خلاصه
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم

عمهچرت و پرتجوک
بدون رفرنس و هر چیزی که به ذهنم میاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید