جایی خوندم که که حافظه ضعیف و دل خوش ، نعمته و برای زندگی شاد لازمه
پرده اول حافظه ضعیف
جای دیگر خواندم ، که انسان ها بیشتر در ذهن خود رنج می کشند تا در بیرون
حالا این یعنی چه؟
فرض کنید خجالت آور ترین چیز برای شما اتفاق افتاده
مثلا جلوی کسی که خیلی رو دربایسی دارید ، باد معده ای از شما خارج شده
یا این هر چیز دیگه ای (توی آسانسور باد معده داده اید ، به خواستگاری کسی رفته اید و خانواده عروس فکر میکنند برای دختر بزگتر آمده اید، مقدار ریال و تومان قیمت ها رو پیش فروشنده اشتباه کرده اید ، بدن لخت شما رو کسی دیده و شاید در حالتی که نباید میدیده، یک چیز رو همه در کلاس فهمیدن و فقط تو نفهمیدی، یک دروغ ی گفتی و در لحظه مشخص شده، لباس شما در عروسی پاره شده و شما نفهمیدید، شما برای تیپ و قیافه از طرف چند نفر از جنس مخالف مسخره شده اید )اگر خواستید موقعیت های دیگه رو که ذهنتان می رسه رو کامنت کنید
به قول ایمان فانی همه اینها به طرز رقت انگیزی برای سیاره M6592
در هزاران سال نوری فاصله بی معناست و تمام این ذهنیتی است که ما در ذهن خودمون ساختیم، از باید های داخل ذهن ماست و ایگو ها ی ذهن ماست
خلاصه جدیش نگیرید
د ر پادکست شنیدم که تنیس بازها روی این تمرکز میکنند که در وسط بازی، بازی از این ست شروع شده حالا جلو هستی یا عقب
اگر بتونی ، از اون شکست های قبلی بگذری و فقط درس بگیری و ازش بگذری هم خودت رو اذیت نکردی و هم شانس پیروزی ت رو زیاد کردی
توصیه میکنم این تد تاک رو ببینید
چیزی که من از صد بار رد شدن فهمیدم<br/>
پرده دوم دل خوش
از محمدرضا شعبانعلی خوندم یا شنیدم که در آزمایش ثابت شده کسی که یک خودکار و طوری در دهان میگذارد که مصنوعی لبخند بزنه (طوری که سگ استخوان رو بر می داره، برای روشن شدن گفتم البته) به وضوح حال بهتری داره و فکر میکنم گفت توی تسک هایش هم موفق تره
مورد بعدی برداشت های مختلف از یه اتفاق واحده مثلا یک تکل در بازی پرسپولیس و استقلال که نصف مردم میگن خطا بود و نصف دیگه میگن نبود
توی نگاه به زندگی هم فکر میکنم دو جور دید وجود داره ،کمدی و تراژدی
باید این تمرین رو کرد که بدی ها رو ببینی و بهشون بخندی ، جدی ترین چیز ها تو ذهنت رو تمسخر کنی و باید تراژدی رو ببینی و سعی کنی اون کار رو نکنی