رامش
رامش
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

آدم برفی





هیچ چیز تلخ تر از آن نیست که بایستی و هر لحظه شاهد ذرّه ذرّه ذوب شدن خودت باشی ؛ نه مثل شمع بلکه همچون آدم برفی که قطره قطره آب میشود ،و به مرور لبخندش محو میشود . و چیزی از آن باقی نمی ماند جز شالگردن کودکی زیبا و معصوم، که با تمام شوق و ذوقش به آدم برفی جان بخشیده بود و حتی وقتی دستانش از سرما گِز گِز میکردند و رنگشان به سرخی می رفت. از خلقش دست نمیکشید

آفتاب ، این آفتاب داغ به چه اندازه برای عده ای زیباست وبرای عده ای غم انگیز


رامش

بامداد بیست یکم آذر چهارصد

آدم برفیآزاد نویسیزمستان
ترانه خون شهر کَر ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید