هیچ چیز تلخ تر از آن نیست که بایستی و هر لحظه شاهد ذرّه ذرّه ذوب شدن خودت باشی ؛ نه مثل شمع بلکه همچون آدم برفی که قطره قطره آب میشود ،و به مرور لبخندش محو میشود . و چیزی از آن باقی نمی ماند جز شالگردن کودکی زیبا و معصوم، که با تمام شوق و ذوقش به آدم برفی جان بخشیده بود و حتی وقتی دستانش از سرما گِز گِز میکردند و رنگشان به سرخی می رفت. از خلقش دست نمیکشید
آفتاب ، این آفتاب داغ به چه اندازه برای عده ای زیباست وبرای عده ای غم انگیز
رامش
بامداد بیست یکم آذر چهارصد