ویرگول
ورودثبت نام
خودنویس
خودنویسچیزهایی که همه تجربه می‌کنیم ولی کسی راجع بهشون نمیگه. با چاشنی روانشناسی! ایمیل: khodnevis9583@gmail.com
خودنویس
خودنویس
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

وطن‌پرستی یا طبل تو خالی ؟

از سن کم وطن پرست بودم. از این آدم‌هایی که به ایرانی بودنشون می بالن و البته باهاش عشق میکنن !‌ با تاریخمون، با فرهنگمون ، با ارزش هامون .

کتاب سرنوشت من با مهاجرت رقم خورده بود. مهاجرت کردم و اون موقع مدام باید به خودم یادآوری میکردم که من برای چی مهاجرت کردم؟

من برای رسیدن به یه زندگی بهتر مهاجرت کرده بودم. برای رسیدن به آرزوهایی که تو کشور خودم نمیشد. برای زندگی با ثباتی که تو ایران خیلی شدنی نبود. من مهاجرت کردم مثل همه ی ایرانی‌های دیگه‌ای که میخوان مهاجرت کنن و یا مهاجرت میکنن .

اون موقع با خودم فکر کردم : وطن پرستی چیه ؟طبل تو خالی ای که باعث میشه به عشقش نریم و بمونیم؟

اگه طبل تو خالیه پس چرا احساسات من کم نمیشه ؟ چرا دلتنگی من کم نمیشه ؟

وطن : فراتر از کشور و خاک

من پس از سالیان سال وطن پرستی و عشق، تازه فهمیدم مشکل من با مهاجرت این بود که مسئله ی من فقط آدم هایی نبودن که ایران مونده بودن . مسئله ی من زبان‌مون بود. آدم‌ها بودن و اون فرهنگی که من بلدش بودم…

دیروز که دندونپزشکی بودم فهمیدم اینکه وقتی اسم ایران میاد دلم واسه برگشت پر میزنه ، فقط مال من نیست. اینکه با موزیک ایرانی عشق میکنم فقط مال من نیست. اینکه سریال های ایرانی رو با دقت دنبال میکنم فقط مال من نیست.

دل همه مون پر میکشه. چه من ،چه دکتر، چه دستیارش، چه آدم‌های رندومی که توی مغازه ایرونی میبینم .

احساس تعلقی در ما هست که جاش پر نمیشه.

عذاب وجدان و شرم : گره خوردنش با مهاجرت

یه زمان طولانی‌ای برای ترک وطنم عذاب وجدان داشتم. علی رغم تمام سختی های ریز و درشتی که اونجا کشیده بودم. علی رغم تمامی دلایلی که داشتم برای ترک کردنش. بعدا فهمیدم که اینکه من مهاجرت کردم دلیل نمیشه دل نداشته باشم. دلیل نمیشه دلم پر نکشه برای اونجا. دلیل نمیشه احساس غم نکنم از دلتنگی.

میدونم که ما مهاجرها جزو اون دسته «بمان و پس بگیر» نیستیم اما ماها هم حرف‌هایی داریم برای گفتن. عشق هایی داریم برای پرورش. دل هایی داریم برای تنگ شدن.

من یک ایرانی مهاجرم.

من یک ایرانی مهاجرم . دلتنگ ترافیک های تهران. دلتنگ هوای آلوده ، ولیعصر و درخت های فرسوده .

من یک ایرانی مهاجرم . آهنگ های داریوش ،ابی ،گوگوش، مهستی ،هایده ، ویگن و فرهاد گوش میدم.خصوصا از وقتی اومدم اینجا .

من یک ایرانی مهاجرم و قلبم توی کشوریه که نه بهم نزدیکه و نه بلیتش ارزونه و نه فعلا میتونم برم.

تو چشم اندازم از آینده تو رویاهام همیشه ایران هست .

من برای ادعای وطن پرستی این متن رو ننوشتم . این متن رو نوشتم چون همه ی ماها دلایل خودمون رو داشتیم برای رفتن و البته دلایل خودمون رو داشتیم برای موندن . خیلی راحته آدم از بیرون ماجرا بگه «فلانی! تو که رفتی !» آره عزیزم !‌ من رفتم !‌ به خدا اگه بدونی غربت یعنی چی ! به خدا اگه بدونی دلتنگی واسه کافه های مورد علاقه ت یعنی چی ! به خدا اگه بدونی از نو ساختن تو یه کشور دیگه یعنی چی !



مهاجرتوطنغربتوطن پرستیدلنوشته
۹
۶
خودنویس
خودنویس
چیزهایی که همه تجربه می‌کنیم ولی کسی راجع بهشون نمیگه. با چاشنی روانشناسی! ایمیل: khodnevis9583@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید