رازا
رازا
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

کد خروج

ساعت ۶ صبح ، فکرهای ساعت ۶ صبحی ، ناشه خواب و کمی آرامی ذهن ، اما همچنان فکر میکنم بهترین اتفاق بیدار نشدن صبح بعد هست ، یک خواب ابدی ، خسته از تکرار، روز به روز رنگ باختن دنیا با تمام بازیهاش ، دوستی میگفت همش از نبود عشق در زندگی ست، منم قبول دارم که عشق بهترین سرگرمی این دنیاست اما وقتی اون هم رنگ و بوش رو از دست میده باید سراغ چیزهای دیگه ایی رفت ، یه دوستی میگفت باید ایمان داشته باشی ، وقتی احساس میکنی تو یک آزمایشگاهی قرار گرفتی و از اون بالا دارند نگاهت میکنن ، میخوای داد بزنی آهای من بازیچه دست شما نیستم ، میخوای دکمه خروج رو‌بزنی که بگی من مزحکه شما نیستم که با درد و نیاز و چند تا اسباب بازی دلخوشنک منو تو آزمایشگاه خودتون قرار دادید تا ببینید واکنش من در شرایط مختلف چگونست که در نهایت اسباب تفریح شما بشم

من خیلی وقته که دیگه نمیتونم با کلمات موفقیت ، پیشرفت ، انسان دوستی ، شکست ، مسابقه ، عشق و ایمان و ... ارتباط برقرار کنم ، مثل یک کد برنامه نویسی برامون تولید مثل گذاشتید ، یک کد برای زنده بودن ، چند تا کد دیگه هم جایزه گذاشتید ما رو فرستادید براتون بازی کنیم که شما سرگرم بشید ، من چیو باید ثابت کنم تو این دنیا ، ثابت کنم از کی بهترم ، ثابت کنم که چی بشه ، برای شمایی که میتونستید از روز اول همه رو کامل درست کنید ، ناقص درست کردید که بجون هم بیفتیم، برای دسترسی به رسورسهای بیشتر مسابقه بدیم ، تو یک سری ها کد روحانی گذاشتید تو یک سری ها کد شیطانی ، اینها رو هم به جون هم انداختید که فیلمتون هیجانی تر بشه ، یک سری رو کد عاشق پیشه گذاشتید یک سری رو کد پژوهشگری ، یک سری رو کد مبارزه گری ، یک سری رو کد قدرت طلبی ، همرو گذاشتید سر کار ، منم روش ،

موندم دلیل اینکه کد خروج رو هم گذاشتید چیه ، شاید قراره فقط کسانی که میفهمند داستان از چه قراره از کد خروج استفاده کنند

خودکشیزندگیبازیسرکاری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید