کم سن و سالتر که بودم فکر میکردم میشه هر چیزی رو تغییر داد، میشه جایگزین بهتری واسهاش پیدا کرد. یا حتی میشه ترکیبهای نو و خلاقانهای به وجود آورد. همون روحیهی کاشفی که اکثرا داشتیم و داریم. اما رفته رفته دیدم نمیشه همیشه همچین کاری کرد؛ حداقل من به خودم اجازه نمیدم با هر چیزی وارد این چالش بشم. پایه و اساس، قواعد و عقبهی فرهنگی رو نمیتونم نادیده بگیرم.
چند شب قبل از اینکه این یادداشت رو شروع کنم، مرضیه ویدئویی تو اینستاگرام فرستاد که خانمی رو کوزهی نپخته مینشست تا دفرمه بشه، یا تو نگاه بعضی از این دوستان هنری مسلک، نگاهی مدرن به کوزه بده. اونجا بود که فهمیدم اینم از اون مواردی میتونه باشه که دوست ندارم دچار تغییر بشه و کسی این رفتار رو باهاش داشته باشه. وقتی به این فکر میکردم چرا اینطور رفتار میکنند؟ متوجه شدم نگاهم تو بعضی حوزههای دیگه هم همینطوره. یعنی اون خلاقیتی که بعضیها دنبالش هستند رو کاملا رد میکنم و بیشتر از اینکه من رو دچار هیجان برای یک اتفاق نو کنه، عصبی میکنه.
وقتی به ارتباطات و حرفهای گذشته فکر میکردم که ببینم باز چه چیزهایی هست که این فهم رو ازشون دارم که نباید دچار تغییر بشن؛ باید همینطور دست نخورده به نسل بعد منتقل بشه؛ دیدم نیازی نیست خیلی دور بشم تو زمان، دو سه شب قبل از دیدن ویدئو، دیدم باز همون حس ناراحتی، عصبانیت و دلسوزی که بعد از دیدن ویدئو، اومده سراغم. اونجایی که جمعی از دوستان، شام رفته بودن بیرون و ساندویچ کباب کوبیده خورده بودن. خود این حرف به تنهایی تیری بود به قلبم، چه برسه به اینکه یکیشون بگه رو ساندویچ کباب کوبیده، سس مایونز زده بود!
خلاقیت غذایی و ترکیبات جدید خوبه، رسیدن به فرمهای نو در کوزه عالیه؛ اما کاش این کار رو با اسم و قاعدهی جدید منتشر بشه و آسیبی به گذشتهی اون نزنه. گذشته خوب یا بد، اتفاقیست که باید نگاهی ازش بمونه تا بدونیم از کجا به کجا و از چی به چی رسیدیم. آیندگان حق دارند بدونند چه مسیری رو طی کردیم که رسیدیم به جایی که کوبیده رو با پنیر پیتزا میخوریم. پنیر پیتزا بد نیست، من عاشقشم. اما اینکه کی و کجا و چطور استفاده بشه رو واسه خودم شرط گذاشتم.
شاید خیلیها بگن این سنتگرایی، عقبموندگی محسوب بشه، اما قبل از هر چیزی باید بدونند هر چه داریم از گذشته اومده؛ بعضی موارد مثل فرهنگ عامه که طبیعتا تغییر در اون نه در یک دوره زمانی که شاید لحظه به لحظه درحال اتفاق است بد نیست و جای اصلاح دارد. چون در بستر عمومی و رفتاری جامعهای قرار دارد که رسانه روز به روز دارد تغییر میدهد. تمام حرفم این هست که چیزهایی هستند که حق نداریم به اسم نوگرایی و خلاقیت در اصلشون تغییر ایجاد کنیم. حق نداریم اون اصالتی که دارند رو از بین ببریم تا رفته رفته چیزی برای نسل بعد نمونده باشه. به روزی نرسیم که جای لقمه گرفتن کباب کوبیده و ریحون، ساندویچ کنیم و پنیر پیتزا بزینم. به جایی نرسیم که هیچ خاطرهای از کوزهها نمونده باشه و صرفا یک سری اشکال دفرمه ببینیم. عقبهی فرهنگی چیزی نیست که با نوگرایی بشه با اون وارد جدال شد. این جبههگیری یا نفی خلاقیت نیست؛ اما اینکه یک فرم و واقعیتی که اصالت داره، پایه و اساس یک هنر و فن محسوب میشه رو بخوایم اینطور دچار تغییر کنیم اشتباست.