مهری مصور·۱ سال پیشسیزده هایی که در اسکله زاینده رود بدر شدآفتاب نزده راهی می شدیم تا جا پیدا کنیم، هم برای ماشین و هم برای زیرانداز. عادت قدیمی پدر بزرگ و پدر بود. واجب می دانستند صبحانه را در مقصد…
مهری مصور·۱ سال پیشسعدی متفاوت مااینطور فکر میکردم که لابد حسابوکتابی است که سعدی برای ما متفاوت است. اسم کوچه ما سعدی بود، هنوز مدرسه نمیرفتم که فهمیدم کوچه ما به اسم…
رضا ساسانیان·۲ سال پیشکباب کوبیده با پنیر موزارلاآیندگان حق دارند بدونند چه مسیری رو طی کردیم که رسیدیم به جایی که کوبیده رو با پنیر پیتزا میخوریم
Miya·۴ سال پیشاز خود خوری تا دسر رایگان (وارد نشوید غذا سمی است)هفته نگاری! (پنج روز بدون ویرگول؛ از تصویب تا قانون شکنی!)
اسیدرروز مرگی!(روزنگاری)·۴ سال پیشروز نگاری!آقا اصلا این روزنگاری چیه؟هر اتفاق مهمی که براتون تو یه روز میوفته رو با این عنوان بنویسین،منم خبر کنین چون میخوام تو ویرگول یه نشریه بزنم…
مرتضی کیمنش·۴ سال پیشهرروزنویسی تا پایان این قرن: گشودنِ سرِ شوخی!چالش #روزنگاری برای نویسندهای که دم به تله نمیداد
فی فی·۴ سال پیشبوی مرگ"by the death bed" - Edvard Munchمادر هم بوی نا میدهد. بویش دیشب که دهانش را وا کرد تا بگوید شب بخیر به مشامم خورد، در سرم پیچید و مرا با…