به نام او که مهربانترین مهربانان است
هرکدام از ما در زندگی با مسائل و مشکلات مواجه می شویم. اگر جان خود را ماده خامی فرض کنیم که با رفتن داخل کوره مشکلات در هر مرحله پخته تر می شود، احتمالا تحمل مسائل زندگی راحت تر خواهد شد.
در این مقاله نیت بررسی ماده خام، کوره و فرایند پخته تر شدن است.
آیا تا بحال فردی را ملاقات کرده اید که پس از گفتگو یا همنشینی با او احساس آرامش داشته باشید؟
بعضی افراد وجودشان چون اقیانوس است و اتفاقاتی که ممکن است تشت وجود ما را مانند انداختن تکه سنگی کاملا مغشوش کند، در آن اقیانوس کوچکترین تاثیری نمی گذارد.
آیا وجود او از اول اقیانوس بوده است؟
یا از تشت به استخر و بعد برکه و سپس دریاچه و آرام آرام به اقیانوس تبدیل شده است.
اقیانوس وجود افرادی چون گاندی یا نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. روزهای محرم است و نمی توان به ابعاد اقیانوس بی کران وجود حسین بن علی (ع) اشاره نکرد!
سوال خوب: وسعت شخصیت هر فرد چگونه افزایش مییابد؟!
قبل از پاسخ به سوال بالا ابتدا به معنی واژه رب از دیدگاه موسی (ع) میپردازیم.
وی در پاسخ به فرعون که از او می پرسد پروردگار شما کیست میگوید:
پس رب را می توان همان مربی شخصی در نظر گرفت که ما را آفریده، هر آنچه برای پیمودن مسیر نیاز داشتیم به ما بخشیده و قدم به قدم ما را هدایت می کند.
در آیه 12 سوره لیل نیز صراحتا می فرماید: ان علینا للهدی!
او هدایت ما را وظیفه خود میداند.
حالا به مسائل و مشکلات زندگی خودمان بر میگردیم. با عینک جدید به آن مینگریم:
مربی شخصی ما ماده اولیه خلقت را به ما عطا کرده و خودش قدم به قدم در مسیر زندگی ما را به منزگاه هایی هدایت می کند تا این ماده خام پخته تر و ارزشمند تر شود تا آن ظرف کوچک وجود بزرگ و بزرگ تر شود.
کافی است نگاهی به زندگی خودمان بی اندازیم. آیا مساله ای که پنج سال پیش آرامش ذهنی ما را بر هم می زد اکنون نیز ما را بر آشفته می کند؟
پاسخ به این سوال و میزان رشد شخصی ما به نوع نگاهمان به مسائل بر میگردد.
در مواجهه با مسائل احساس مظلومیت میکنیم و در آن احساس باقی میمانیم؟
احساس قربانی بودن میکنیم؟
چه سوالی میپرسیم؟
میگوئیم چرا من؟ یا میپرسیم: این مساله آمده تا چه درسی به من بدهد؟
آیا مسئولیت اتفاقات زندگی مان را بعهده میگیریم یا انگشت اتهام را به سمت همسر، همکار، پدر، مادر، دولت، جبر جغرافیایی یا دیگران میگیریم؟
جرم بر خود نه که تو خود کاشتی
با جزا و عدل حق کن آشتی (مولوی)
پائولو کوئیلو در کتاب کیمیاگر (الهام گرفته از داستان مرد و گنج مولوی در دفتر ششم) پیغام مهمی را در قالب داستان بیان میکند:
توجه به نشانه ها خود آشکار میکند که مساله فعلی نتیجه کدام:
تصمیم، عمل، ادعا، نیت یا خواسته قبلی ما بوده است.
آن رب، آن مربی شخصی، آن مدیر برنامه ها منزه از هر اشتباهی است:
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو (مولوی)
یکی از مسائل مهم زندگی خود را به یاد آورید که شما را به چالش کشیده است. می تواند اختلافات خانوادگی، بحرانهای کاری و شغلی، بدهی، بیماری یا ..... باشد!
در میان آتش هستید، به هر سو مینگرید شعله ها زبانه میکشند
سمت راست شما سطل هایی از آب و خاک برای فرونشاندن آتش است
سمت چپ شما سطل هایی از بنزین و الکل برای شعله ور کردن آتش
هر آنچه کمک کند ما به احساس بهتری برسیم، سمت راست قرار میگیرد، برخی از آنها کاملا شخصی است. کسی با رفتن به استخر به حال بهتری میرسد، دیگری با دویدن و یکی با خوابیدن.
برخی هم عمومی است:
روح های پخته تر توانایی بیرون آمدن مقطعی از کالبد فیزیکی و خود کوره را دارند.
چون عقابی بلند پرواز از بالا به فرد داخل آتش، هیزم ها، سطل ها و افراد کنار آتش مینگرند.
چه چیزی قرار است در این آتش بسوزد؟
از افراد کنار آتش، دوست کدام است و دشمن کدام؟؟
از سوی دیگر هر آنچه منجر به احساس بدتر شود در سمت چپ قراردارد.
تعصب، خشم، قضاوت، شرطی شدگی، نگرانی، ترس، شک، غم، نپذیرفتن مسئولیت اتفاقات، فرافکنی، طمع، غم، حسرت، حسد، کینه، حق به جانب بودن، خود بزرگ بینی و کبر، تحقیر کلامی و عملی و فکری و حرفی، عدم تسلیم و ترس از غیر خدا، ....
افزودن اینها به کوره تنها آتش را شعله ور می کند، دود و حرارت را بیشتر میکند و به تبع آن قوه تشخیص را ضعیف تر میکند.
در تجربه ای زیست شده از دوستی شنیدم که میگفت:
تصنیف بسیار زیبای آتش در نیستان را با صدای شهرام ناظری می توانید از اینجا دانلود کنید
تعبیر خودش زیبا بود: ما سبک زندگی کاروانی (خانه ای روی چهار چرخ و سفر مداوم) را دوست داریم. کارخانه داری و مسئولیت های آن این امکان را از ما صلب کرده بود. شاید حکمت این کوره همین رها کردن و رفتن دنبال علایق باشد!
خبر خوب اینکه با گرفتن درسهای کوره میتوان ققنوس وار از خاکستر کوره بلند شد.