قبل از این اتفاق سال 84 بود که به ایستگاه فضایی دعوت شدیم .
ماشین شاسی بلند مشکی جلوم وایساد . در عقبو باز کردم . قبل از من یه نفر دیگه سوار شده بود .
صورتش به طرف پنجره ماشین بودو منو نگاه نمیکرد، موهای بلند و بورش، آروم و صاف رو شونه هاش ریخته بود .
(2) ماشین نرم و آهسته از بین خطوط سفید خیابان عبور می کرد. راننده دو دستش را به فرمان چسبانده بود و از پشت عینک آفتابیش، آینه عقب و آینه های بغل رو دید می زد.
چشامو بستمو سرم رو به پشت تکیه دادم.
داشتم فکر میکردم که، این بار قراره با چه کسی هم اتاقی شم . برام فرقی نداشت تنها به پول فکر میکردم و با خودم میگفتم این آخرین ماموریت منه.
(3) بیاین خودمونو گول نزنیم که پول مهم نیست، پول مهمترین ابزار زندگی مدرن هست، منظورم از مدرن،همین روزاست با همین تکنولوژی!
هر چقدرم که علم و تکنولوژی و معنویت رشد کنه بازم به ابزاری برای تبادل کالا ها میرسیم، به اسم پول...
پس زندگی فقط، زندگی کردن در حوضچه اکنون نیست، و تا زمانی که زندگی میکنی نیازه که نگاه عمیقی به آینده و فرصت ها، فرصت ها، فرصت ها... داشته باشی.
ادامه دارد...