ویرگول
ورودثبت نام
Roozbahani
Roozbahani
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

جوانگرایی اشکانی در راهبردهای ایرانی برابر رومیان!

نوشته: محمد حسین روزبهانی

من از جنگ متنفرم. از دعوا فرار می کنم. از مشاجره می گریزم. عشق ایرانم اما همه ی مردم جهان را دوست دارم پس تعصب نیست بلکه درس گرفتن از تاریخ است. اما در تاریخ باستان نبرد حران نمونه ای است از شجاعت و دلیری ایرانیان، آنجا که با سپاه بسیار کمتر، چنان دفاع کرده اند که به عنوان یک ابرقدرت مورد پذیرش قرار گرفته اند. باز هم ایرانیان آغاز کننده نبوده اند. نکته بسیار جالب این پیروزی را فرای غرور رومیان در شکست ناپذیری و عده چند برابری سپاه و تجهیزاتشان در سه چیز دیدم که در متن زیر به تشریح امده است.

1- جوانان در راس: فرماندهی به یک جوان قدرتمند و تیز هوش و دور اندیش سپرده شد.

2- برنامه و نقشه دقیق: برنامه های راهبردی غافلگیرانه و نیز هوشمندانه در تدارکات نیروهای خودی حتی اندیشیدن به مشک آب کوچک تک نفره برای سواران ایرانی تا آب رسانی برای رفع تشنگی سربازار پیاده با شتر در میانه میدان و خروج به نوبت سربازان ایرانی از میدان نبرد جهت استراحت و بازگشت دوباره شان به میدان تا تاکتیک عملیاتی پارتیزانی بکار گرفته شده توسط سورنا.

3-غافلگیری دشمن با مهارت و نوآوری و فناوری: آمادگی و مهارت های ویژه سربازان ایرانی همچون تیراندازی به پشت سر و یا استفاده از فناوری های مدرن غافلگیر کننده رومیان همچون زوبین هایی با قابلیت شلیک های پی در پی! همچنین رومیان که مثل همیشه تاکتیک مستطیل های پوشیده از زره از جلو جانب و بالا حرکت می کردند ناگهان دیدند نیزها و تیر کمان ایرانی ها از سپر های آنها عبور می کنند!

به هر حال شرح واقعه با جزئیات در متن زیر از چند صفحه ی ویکی پدیا بصورت گلچین شده، آورده ام تا ابعاد این پازل تاریخی کنار هم مشخص گردد:

مارکوس رومی در برابر ارد اشکانی

مارکوس لیسینیوس کراسوس (به لاتین: Marcus Licinius Crassus Dives)، به ایتالیایی مارکو لیچینو کراسو، در حدود سال ۱۱۴ پ. م به دنیا آمد و در سال ۵۳ پ. م در نبرد سهمگین حران به دست ایرانیان کشته شد. وی به همراه پومپه و ژولیوس سزار یکی از سران تریوم‌ویرات اول بود. اوج موفقیت و معروفیت او در زمان سومین جنگ بردگان در سال ۷۱ پیش از میلاد و در هم شکستن آن بود که به وسیلهٔ اسپارتاکوس سازمان یافته بود. از وی معمولاً به عنوان «ثروتمندترین فرد روم» یاد می‌شد.

هنگامی که کراسوس ادارهٔ امور استان رومی سوریه را بر عهده داشت تصمیم به حمله به ایران گرفت. او سپاهی چهل‌هزار نفری در اختیار داشت که در مقابله با ده‌هزار سوار اشکانی تلفات بسیار سنگینی داد. نبرد حران همزمان با پادشاهی ارد دوم در ایران بود.

در آن دوران حکومت روم در دست سه «تریوم‌ویر» بود، یکی ژولیوس سزار، دومی پومپه و سومی کراسوس. سزار با شکست اقوام گل و پومپئوس نیز با پیروزی‌های پیشین خود در بالکان توانسته بودند وجهه خود را ارتقا دهند، در نتیجه کراسوس که در آن زمان فرمانروای سوریه بود، کوشید تا بخت خود را با یورش بردن به پارتیان بیازماید. او با وجود مخالفت رُم و با در اختیار داشتن یک سپاه هفت لژیونی و نیرومند و بدون اعلام جنگ در سال ۵۴ پیش از میلاد از رود فرات گذشت. سپس پلی را که بر فرات بود، ویران کرد، زیرا داستان‌هایی در مورد جنگ و گریز سواران پارتی و رشادت‌های آنان در سپاه روم پیچیده بود و آن‌ها را در وحشت از پارت‌ها فرو برده بود و کراسوس از فرار سربازانش بیم داشت. کراسوس در آغاز موفقیت‌هایی به دست آورد و ارتش به او لقب امپراتور داد.[۱] البته موفقیت‌های او بیش از تاراج روستاها و آبادی‌های بی‌پناه میانرودان چیز دیگری نبود. اُرد دوم فرستاده‌ای نزد کراسوس فرستاد تا دربارهٔ این دشمنی از او توضیح بخواهد و وی مغرورانه پاسخ داد که جواب پارتیان را در سلوکیه خواهد داد. آنگاه پیرترین فرستاده اُرد دوم به نام واگیز پاسخ گفت:
«اگر در دست من موئی دیدی، دیدار شهر سلوکیه نیز نصیبت خواهد شد
بدین ترتیب جنگ بین این دو ابرقدرت قطعی شد

یک انیمه در این باره:

https://www.aparat.com/v/0Ds18/

یک انیمه دیگر با نریشن گوینده د خصوص تاکتیک های جنگی سورنا اینجا "کلیک" کنید.

آغاز ماجراجویی روم:

ژول سزار (Julius)، پومپه (Pompée) و کراسوس (Crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم (موسوم به تریوم‌ویرات اول) بودند که سرزمین‌های پهناوری را که به تصرف دولت روم درآمده بود، به‌طور مشترک اداره می‌کردند. آن‌ها در سوم اکتبر سال ۵۶ پیش از میلاد در نشست لوکا (Luca) تصمیم حمله به ایران را گرفتند.

در تاریخ ۵۳ پیش از میلاد؛ کراسوس رومی به قلمروی اشکانیان حمله کرده و قوای روم طی نبرد حران شکست سختی خوردند. کراسوس در حقیقت می‌خواست با فتح ایران غلبه دوباره غرب بر مشرق زمین را که اسکندر مقدونی فقط توانسته بود آن را در مدت کوتاهی حفظ کند، به انجام برساند؛ اما شکست سپاه روم در نبرد حران با وجود برتری تعداد نفرات ارتش روم نسبت به ارتش ایران آنچنان وحشت‌انگیز و غیرقابل باور بود که در گزارش بازماندگان سپاه رومی به سنای روم این وحشت مشهود است. افسانه شکست‌ناپذیری ارتش روم که تا آن زمان شکست نخورده بود شکسته شد. همچنین سر کراسوس و پسرش برای ارد دوم پادشاه ایران فرستاده شد که اتفاق بسیار نادر و غیرممکنی به نظر می‌آمد. در این جنگ سواران ایرانی آنقدر آماده نبرد بودند که هنگام عقب‌نشینی نیز می‌توانستند از پشت سر تیراندازی کنند و سپاه دشمن عاجز از تعقیب آنها بود. در پی این جنگ، رومیان که تصور می‌کردند تنها ابرقدرت موجود در دنیای باستان هستند، امپراتوری اشکانیان را به عنوان یک ابرقدرت پذیرفتند و دریافتند که نمی‌توانند این امپراتوری را از بین ببرند.


نحوه جنگ:

اُرُد فرماندهی سپاه ایران را به فرمانده جوان، سورنا می سپارد و خود برای آنکه ارمنستان نیروی کمکی به نفع روم اعزام نکند، به آنجا می رود. برخی از اساتید دانشگاه، سورنا را همان رستم که در شاهنامه آمده می‌دانند. سورنا یا همان سردار سپهبد رستم سورن پَهلَو، از خاندان سورن یعنی یکی از هفت خاندان ممتاز اشکانی بود.سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند می‌باشد.

پارت‌ها با آواز فلوت و شیپور و بوق حرکت نمی‌کردند بلکه طبل‌هایی عظیم داشتند که در گِرد آن زنگوله‌هایی بسته بودند تا از چند محل صدا کند. مجموعهٔ این صداها مانند غُرش جانوران درنده یا آذرخش بسیار وحشت‌آور بود و از مسافت دور گوش را ناراحت می‌کرد و بسیار شورانگیز بود و مرد سپاهی را از حالت عادی خارج می‌ساخت.روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگ و گریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان می‌دانند. ارتش او دربرگیرنده زره‌پوشان اسب‌سوار، تیراندازان، نیزه داران، شمشیرزنان و پیاده‌نظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود. سورنا که می‌دانست سپاه مجهز رومی را نمی‌توان به آسانی شکست داد، دست به یک حیله جنگی زد. او به همراه ۱۰۰۰سرباز در برابر ارتش روم ظاهر شد و ۹۰۰۰ کماندار را در پشت تپه‌ها پنهان کرد. با حمله لژیونرها، سورِنا دستور عقب‌نشینی صادر کرد تا سربازان رومی در تعقیب آن‌ها وارد محوطه اشکانیان شوند. در این هنگام کمانداران از پشت تپه‌ها بیرون آمدند و به سوی رومی‌ها حمله‌ور شدند. سواران اشکانی با حرکت زیگزاگی، چنان با مهارت تیرها را به سوی لژیونرهای پیاده‌نظام پرتاب می‌کردند که به قول پلوتارک پای سربازان رومی را به زمین می‌دوختند. در این هنگام پوبلیوس کراسوس (پسر کراسوس) به همراه ۱۳۰۰ سوار سنگین اسلحه ــ که هزار نفر آنان سواران سرزمین گالیا (فرانسه) بودند که از طرف ژولیوس سزار فرستاده شده‌بودند ــ به یاری لژیونرها شتافت اما آن‌ها هم کاری از پیش نبردند و سرانجام همگی دربند یا کشته شدند. کراسوس کوشید با سازماندهی ارتش باقی‌مانده، حمله دیگری را ترتیب دهد، اما ناگهان با سر بریده پسرش که روی نیزه ایرانیان بود، مواجه شد. مرگ پوبلیوس، روحیه سرداران رومی را درهم شکست، به‌طوری‌که دیگر نتوانستند در برابر حمله سربازان اشکانی ایستادگی کنند و در پایان جنگ با پیروزی قطعی اشکانیان پایان پذیرفت. طبق نوشته مورخین رومی، در پایان نبرد ۲۰هزار رومی کشته و ۱۰هزار تن اسیر شدند، در حالی که تعداد زخمی‌ها و کشته‌های اشکانی روی هم به صد نفر هم نمی‌رسید.

گزارش جالب رومیان شکست خورده به سنای روم:

افسران رومی دربارهٔ شکستشان از ایران به سنای روم چنین گزارش دادند: سورنا فرمانده ارتش ایران در این جنگ از تاکتیک و سلاحهای تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ایرانی با خود مشک کوچکی از آب حمل می‌کرد و مانند ما دچار تشنگی نمی‌شد. به پیادگان با مشکهایی که بر شترها بار بود آب و مهمات می‌رساندند. سربازان ایرانی به نوبت با روش ویژه‌ای از میدان بیرون رفته و به استراحت می‌پرداختند. سواران ایران توانایی تیراندازی از پشت‌سر را دارند. ایرانیان کمانهایی تازه اختراع کرده‌اند که با آن‌ها توانستند پای پیادگان ما را که با سپرهای بزرگ در برابر آن‌ها و برای محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درست کرده بودیم به زمین بدوزند. ایرانیان دارای زوبین‌های دوکی‌شکل بودند که با دستگاه نوینی تا فاصله دور و به صورت پی‌درپی پرتاب می‌شد. شمشیرهای آنان شکننده نبود. هر واحد تنها از یک نوع سلاح استفاده می‌کرد و مانند ما خود را سنگین نمی‌کرد. سربازان ایرانی تسلیم نمی‌شدند و تا آخرین نفس باید می‌جنگیدند. این بود که ما شکست خورده، هفت لژیون را به‌طور کامل از دست داده و به چهار لژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.

سرانجام سردار فاتح ایرانی، سورنای پیروز:

بعد از پیروزی پارتی‌ها بر رومیان، دنیای آن روز به این نتیجه رسید که رعب و هیبت رومی قابل شکست است و رومیان نیز مانند سایر ملل گاهی پیروز و گاهی دچار شکست می‌شوند. نبرد حران در تخیل نویسندگان، شاعران، تاریخ نگاران و فلاسفهٔ اخلاقیات در روم، تحول و سبک جدیدی به وجود آورد. این نوشته‌ها، بیم از پارت شکست ناپذیر را دو چندان می‌کردند. واقعه تلخی که بعد از این جنگ برای ایران روی داد، آن بود که سورنا را در جوانی و پس از انجام چنان خدمات شایانی به قتل رساندند. مورخان رومی نوشته‌اند که اُرُد از روی بدگمانی، ترس و حسد چنین قهرمانی را کشت و ایران را از خدمت چنین سرداری محروم ساخت.

تاریخاستراتژیجوان‌گراییسورنانبرد حران
عضو هیئت علمی دانشگاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید