یکی از مواردی که پیش از این بصورت ضمنی و اخیرا بصورت مستقیم القا می شود "بی ارزش بودن" و هیچ بودن است. عبارت "شما هیچ فرقی با دیگران ندارید" عبارت تکراریست که در بیشتر فرایندها و تصمیمات ملی به همه آحاد مردم القا می شود. به نوعی به "کمونیسم رفتاری" دچار شده اند. بیان استعدادهای برتر بجای واژه "نخبگان" و بیان مهاجرت نخبگان بجای "فرار نخبگان" برای فرار از بار معنایی و طبعات این پدیده نمونه هایی از این القائات است. نوعا رفتارهایی که صورت می گیرد تنها و تنها یک عبارت را در ذهن تداعی می کند:"شما هیچ ارزشی نداری، شما هیچی نیستی و هیچی نخواهی شد." گاها هم عملکردها مبین این جمله است که:"شما هیچ غلطی هم نمی توانی بکنی!" در نهایت هم:"خوب شد! اینجا بمون تا بپوسی! هیچ کسی هم ککش نمی گزه که تو نیستی!"
هیچ انگاری اندیشه و نوآوری، بی ارزش پنداری افراد اهل فکر، نخبه، ماهر، مدیر، خلاق و گاها منتقدین، افرادی که خرق عادت می کنند و گونه دیگری راه حل می دهند، ثمره روزمرگی و بی عملی صاحبان قدرت سیاسی و مالی در جامعه ایران امروز است. برای همین است که هر اندازه کار می کنی و هر اندازه بهتر و کیفی تر کار می کنی تنها یک سوال در برابرت مجسم می شود:"که چی؟" و در نهایت خودت هم به خودت می گویی "خاک بر سرت، واقعا احمق بودم"
تا چه زمانی در جامعه ما best practice ها تنها محدود به افرادی در یک مسیر خاص می شوند؟ باید خودسانسور شوم. شده ام. بوده ام. امکان بیان نظراتم نیست. حال آنکه مشخصا سخنانم راهگشای وضعیت موجود است و از بی ارزشی ملی به پر ارزشی خواهیم رسید.
خب ملت را بی ارزش قلمداد کردن چه ارزش جهانی را به بار خواهد آورد؟ و چگونه ملتی را به جهان معرفی خواهد کرد؟ این "خود بی ارزش پنداری" نیست. این "مردم بی ارزش دانی" است. اگر بخواهم نگاهی که دانشگاه و کشور به من دارد را قبول کنم یکی از بی ارزشترین افراد جامعه خواهم بود. پذیرش هیچ بودن یکی از ارزش های ملی شده است چون خیلی جاها هیچ های واقعی مشغول بکارند. در صورتی که ادعایی بکنید بصورت یک فرد دارای منیت، مغرور، خودبزرگ پندار و بیمار یا مدعی بحساب می آیید. در صورتی که حقوق اولیه تان را بخواهید نیز یک انسان مخرب و طغیان گر محسوب می شوید.
امیدوارم روزی بی ارزش پنداری ملت در میان صاحبان قدرت و سرمایه تمام شود.