روژین راعی
روژین راعی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

دور و نزدیک شهر جدید هشتگرد

ورودی شهر طراحی زیبایی داشت. چهار مسیر مارپیچی که برای ورود وخروج دو شهر چسبیده به هم طراحی شده، به گمانم درعکس های هوایی ظاهری شبیه به پروانه دارد. کمی این طرف تر ایستگاه مترو باشکوهی ساخته شده که گوگل میگوید بزرگترین ایستگاه مترو کشور است. بالاتر از آن بزرگترین بیمارستان شهرستان با ظاهری چشمگیر در گوشه ای جا گرفته. اما کافی بود کمی ارتفاع را کم کرده و از نزدیک به شهر نگاه کنید. کافی بود برای یک هفته که هیچ، برای یک روز در این شهر بزرگ با ظاهری وسوسه کننده(البته فقط بعضی جاها) زندگی کنید و مجبور به تهیه اقلام اولیه زندگی(برای یک روز) باشید، تا عمق فاجعه را درک کنید.

شهر مثل یک تابلو نقاشی همگانی شده است. یک تابلوی بینوای بزرگ که هر نقاش(یا به ظاهر نقاشی) که آمده رنگی بر آن پاچیده است. با این تفاوت که نتیجه کار، زیبا نشده که هیچ، بدترکیب و بی هویت و ناکارآمد هم شده.

از مردم که بپرسید، میگویند خاکش سیاه است، به خاکش خاکستر مرده ریخته اند، ساکت و بی سر و صدا و بی رونق است. اما کافیست نگاه کنی تا بفهمی این شهر مشکلی بزرگتر از خاکش دارد.

میدان های بزرگی که نه مجال نشستن میدهند و نه توان حرکت. سنگفرش های قدیمی و جدول کشی های نامرتب، درختان نامناسبی که در محل های نامناسب تری کاشته شده اند روح پیاده راه ها را گرفته اند. پیاده راه هایی که میشد در آن ها راه رفت و لذت برد از هوای دل انگیز شهر، اگر تدبیرگران تدبیر میکردند.

ایستگاه مترو، بی رونق و ساکت است. خیابان ها و کمربندی های شهر طولانی و ناامن و تاریک است. بزرگراه هایی که ناکجا را به ناکجای دیگری وصل میکنند.

شهر مثل کودکی است که بزرگ شده ولی بالغ نه، عظمت دارد ولی چیزی برای عرضه نه، چیزی هم که طلب میکنی با شیبی سنگین به سمت شهر همجوار دعوتت میکند. شهری که کودکی کم خرج تر ولی پر رونق تر است.

بیمارستان هایی که نیمه کاره مانده اند، درمانگاه هایی که ساخته شده اند و امکانات ندارند، مدارسی که معلم ندارند. ایستگاه مترویی که در بوی فاضلاب شهر غرق شده.

مارکت ها چندتا چندتا به هم چسبیده اند ولی تا صدها متر بعد یک غرفه هم پیدا نمیشود.

شهر مثل یک خوابگاه است. همه صبح تا شب جای دیگر کار میکنند، برای خریدهای مهم از آن خارج میشوند، و فقط شب ها برای خواب به آن برمیگردند. تنها چیزی که زیاد است خانه است، و البته دفتر املاک.

خلاصه که جای خوبی برای زندگی است، اگر: ماشین شخصی دارید، به غیر از محلی برای خواب و غذایی برای خوردن به چیز دیگری نیاز ندارید و بعد از ساعت 6 غروب از خانه خارج نمیشوید.


شهرشهر جدید
دانشجوی شهرسازی دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید