راضیه وفایی نژاد
راضیه وفایی نژاد
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

خدایا طیب و طاهرم کن !

سلام ، شب همگی بخیر باشه??
اول از همه میخوام بگم چیشد که اصلا تصمیم گرفتم امشب دراین رابطه باهاتون صحبت کنم و قراره چرا آسمون ریسمون ببافم ؛)?

حقیقتش حوالی دوهفته پیش ، تو دعا و مراقبه های آخرشبم داشتم فکر میکردم چقدر خوبه که روحِ آدم پاکیزه باشه و این دعا که میگه :《 خدایا طیب و طاهرم کن ، روحم رو پاکیزه کن 》 چقدر عمیق و دوست داشتنیه !
گفتم عمیق !
شما تو مفاهیمی که تاحالا یادمون دادن و شنیدیم عمیق و دقیق شدین واقعا ؟!
یا " بدون اینکه باورقلبی به اونچه که برزبان جاری میشه داشته باشین " ، فقط حفظش کردین ؟!

مثلا این احادیث که تودرس و کتابامون بودن??

قال على عليه السلام : نيّت خوب، برخاسته از سلامت درون است.

امام باقر (ع ): نیت مؤمن برتر ازعمل اوست


اخلاص در اعمال، به منزله روح در کالبد اعمال است .


خب داشتم میگفتم
بعد اون شب و درک اون نیایش درمورد طیب و طاهر شدن
من از اینکه دارم رشد پیدا میکنم و پاکیزگی و تزکیه روح رو از خدا میخوام ، خیلی خوشحال بودم و حس خوبی داشتم
ولی کل تغییرات من خلاصه میشد در یک دعا که قبل خواب به زبونش بیارم و تغییری تو رفتار و برخوردم با بقیه نداده بودم !
چون از بابت وجود هرچیزی تو اخلاق و کردارم که بخواد ناخالصم کنه یا زنگار و شیله پیله ای به قلبم بندازه ، مطمئن بودم انگار !

حالا یه سوال
برای شماهم پیش اومده که دقیقا وقتی میگید " من اصلا اینجوری نیستم و محاله اینکارو کنم " خدا امتحانتون کنه و اتفاقا اون رفتار ازتون سر بزنه ؟!

این اتفاق برای من افتاد !
درواقع درهمون لحظه ی اطمینان و رضایت نسبت به خودم و حال و هوای درونم ، خدا منو متوجه ایرادی عمقی تو وجودم کرد !
چیزی که فکر میکردم اصلا درون من نیست و من عمرا این شکلی باشم !
وحالا یه تلنگر خوردم که بابا کجای کاری ؟!
توهنوز تو مرحله قبلی گیری !!!

من از خودم برخوردِ مغرضانه و دور از خلوص دیدم !
چیزی مغایر با تعاریفم از اون طیب و طاهر شدن!
آخه من یه بار گفتم بابا ، اصلا طیب و طاهر شدن یعنی چی ؟!
روح پاکیزه رو تو چی معنی میکنی ؟!

بعد جواب دادم :《 رفتار خالصانه با دیگران ، برخورد بدون غرض ، ابراز علاقه بدون منفعت طلبی ، داشتن پس زمینه ی مثبت در ارتباط بادیگران ، نداشتن حس انزجار یا تنفر و درکل احساس منفی نسبت به کسی ، صداقت در عمل ، توانایی یکی شدن زبان و قلب ، بدون چرتکه انداختن خوبی کردن 》
و حالا خود من متوجه این شده بودم که به دور از خلوص رفتار میکنم !
دیدم که وقتی بایه نفر حرف میزنم ، تموم خاطرات تلخی که ازش دارم روی لحن و برخوردم اثر میذاره !
روی سین کردن پیامش اثر میذاره !
روی احساسی که بهش دارم اثر میذاره !
روی آرزویی که میخوام ازته دل براش بکنم ، اثر میذاره !
و این یعنی یه سنگینی روی دوش ، یعنی زنگار روی آینه ، یعنی شیشه خورده !
روح پاکیزه تو تعریف من ازاینها عاری بود !


حالا فاااارغ از لفاظی های من درمورد روح پاکیزه و طینت طیب و طاهر ؛
به این دقت کنید که برای رسیدن به همین ۸ موردی که ردیف کردم ، دوتا چیز مشترک لازمه ؛ صداقت و خلوص نیت !
اینکه برخورد مغرضانه باکسی نداشته باشیم ، خب یعنی تو برخورد باهاش خودتو خالص کن ، به دور از هرچیز دست وپاگیری که باعث میشه باقضاوت و جانب داری خاصی باهاش رفتار کنی !
وقتی میگم ابراز علاقه ی بدون منفعت طلبی داشته باش ، یعنی تو عشق خودت صادق باش !
وقتی میگم دیفالت مثبتی داشته باش و بدون حس منفی بادیگران ارتباط برقرار کن یعنی بتراش هرچی کینه و دلخوریه ! یعنی هرگردوخاکیه بتکون تا جان مایه ی اصیل وجودت حفظ بشه !
و دریک کلام
زمانی آنچه که از ما سرمیزنه ارزشمند و انسانیه که نیت وانگیزه ی درونی ما سالم و خالصه !
نه که هزار و یک چرتکه انداختن ، حساب کتاب و سیاست پشتش خوابیده باشه ...
اما متاسفانه امروزه روز
ما کمتر شاهد زوج دوست داشتنی " صداقت و خلوص نیت " هستیم و درعوض تاچشم کار میکنه بازار " دروغ و تظاهر " داغه داغه !


یه استوری تولد و تبریک چیه ؟!
کِی اونو بارغبت تام و از عمق وجودمون میذاریم و کِی از سر رفع تکلیف و منفعت طلبی ؟!
آیا اون محبت ظاهری که تو استوری خودمونو شرحه شرحه میکنیم ، در باطنمون هم میجوشه؟!
آیا اونقدر که دادش میزنیم ، برای دیگران و موفقیتشون خوشحالیم یا تو دلمون همیشه به این اشاره میکنیم که " چقدر شانس داشت " ؟!
پیامهای ۲صبحمون چی ، از روی دلتنگیه یا بی خوابی؟!
مزاح و شوخیامون کی انقدر رنگ و بوی تیکه و توهین به خودش گرفت ؟!
معلوم نیست واقعا طرف رو دوسش داریم یا ازسر دلسوزی باهاشیم ، اینجا صداقت کوش ؟!
وقتی ته دلت همراهش نیستی و فرسنگ ها باهاش فاصله داری ولی درظاهر همون دلبرِ همراه و عاشقی ،
جدا از انگیزه ی درونیِ بودن بااون آدم که هرچیزی میتونه باشه ، اینجا صداقت داره معدوم میشه !
و به قول خالد حسینی در رمان بادبادک باز《فقط یک گناه وجود دارد آن هم دزدی ست
وقتی دروغ می‌گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی》
کاری که تو داری میکنی عین دزدیه !

یا یه مثال دگ وقتی عادت کردیم به محکوم کردن هر عقیده ی مخالفمون و هرکسی از جبهه ی مخالفمون هر حرفی بزنه با کج و کوله کردن صورت بهش گوش میدیم و منتظریم تخریبش کنیم یعنی باذهنیت و بک گراند ذهنی بد ، از روی غرض ورزی و بدون توجه به اصل کلامش- که شاید واقعا هم درست باشه - رفتار میکنیم
و همه ی اینها دور از خلوصه



حالا اون یکی نبودن دل و زبونمون و اینکه چرا بازار دروغ و تظاهر گرمه هم خودش یه بحث جداست که نیازه اختصاصی بهش پرداخته بشه ولی بخوام ساده بگم
عقیده ی من براینه که ما صادق و خالص به دنیا می آییم !
و زمانی از کودکی خودمون و اون صداقت و خلوص ژرف فاصله گرفتیم که یک نفر بارفتار خودش ، جهان کوچک مارو که تاکنون به صداقت خو داشت با فضایی آشنا کرد که برای دووم آوردن و ضربه نخوردن تو اون ، اکثراوقات لازمه یه متظاهر موقعیت سنج باشی !
و ماحصل این آشنایی جدید ترسیه که باعث شده فکر کنیم اگه صادقانه و خالصانه بابقیه رفتار کنیم ، باید روزی شاهد سهمگیر ترین ضربه ها باشیم و از اعتماد و صداقتمون پشیمون خواهیم شد !
برای این ترس ، راهکاری ندارم و تنها دلخوشم به خدایی که " به صداقت ما ، بدهکار نمیمونه و قدردان ارزش و باور ماست "

یه وقتاییم این " دروغ و تظاهر " واسه اینه که از قضاوت شدن میترسیم
درواقع از دوست داشته نشدن میترسیم و این میل سرکش به محبوبیت باعث میشه یه وقتایی صداقت و صراحت رو قربانی کنیم و ترجیح بدیم خوشایند دیگران و جامعه رفتار کنیم بی انکه از اعتقادی قلبی به رفتار و کردارمون خبری باشه !!!!


من فهمیدم که روح عمل من
نیت من
اون فکر
اون اندیشه
اون صدای ذهن
خیلی ارزشمنده و اونه که تو سنجش من ، بهم میگه تو از دیروز خودت انسان بهتری شدی یانه
تو خالص تر شدی یا نه
من میگم مادامی که نیت من خالص باشه و صادقانه و خالصانه قدم بردارم
دیگه هرسو تفاهمی هم برای دیگران بوجود بیاد ، فهمیده نشم ، درک نشم ، قضاوت بشم ، نمیتونه دلیلی بر بد بودن من باشه
ولی اگه اون نیت و انگیزه ی من غلط غولوط داشته باشه ، آلوده باشه ، حتی اگه عمل سر زده از من عاری از هرقضاوتی ازسمت دیگران باشه و برام " به به و چه چه " کنن
چون خودم میدونم تو دلم چه خبره ، نمیتونم جلوی آینه سرمو باافتخار بالا بگیرم !


خلاااااصه این همه آسمون ریسمون بافتم تا برسم به اینکه
مادامی که روح ما اسیره ، درگیره ، تو جنگه ، درحال چرتکه انداختنه ، گره زده حالشو به بقیه ، پر کینه و آرزوهای بده ، پر رشک و حسادته
به غایت ضعیفه و حقیر !!!!!
و تنها روحی که آزاده میتونه به پرواز دربیاد ...
میتونه ناب ترین اثر رو خلق کنه ،
بهترین خدمت رو ارائه بده ،
قشنگترین رابطه رو شکل بده ،
بزرگترین بیزنس رو راه بندازه !
و برای نیل به همه ی این اهداف اون تزکیه ی روح ،
خلوص نیت ،
صداقت
و همون " طیب و طاهر شدن"ه که شرطه و مارو سبک بال تر میکنه !



دررابطه با اون مضمون احادیث که صفحات اول اوردم ، یه نکته ای رو لازم میدونم بگم !
ماها خیلی وقت ها نسبت به همین مفاهیم مذهبی هم با قضاوت و گارد و به دور از خلوص رفتار میکنیم حتی اگه حاوی کلام پرمایه و عمیقی باشند !
که این مسئله هم سردراز داره و الان مجال پرداخت بهش نیست !
قبول دارم ارائه ی یسری مفاهیم به ما درقالب درستی نبوده و اونقدردرگیر فرعیات شدیم که از اصل غافل موندیم
ولی من الان هرچقدر بیشتر کتاب های مختلف میخونم و اطلاعات جدیدی کسب می کنم
به این درک میرسم که اتفاقا فحوای کلام خیلی از فیلسوفان و اندیشمندهای بزرگ ، مفهوم همین احادیث پرتکرار برای ماست که فقط سطحی آموختیمش و هیچوقت نشونمون ندادن که چطور میشه به تک تک فعالیتامون تعمیمش بدیم !
ازاین رو خواستم حتما تو طرح مطلبم ازشون استفاده کنم ^_^

اینهارو دروهله ی اول برای خودم نوشتم تا با مرورش ، روح اسیرمو آزاد کنم و انگیزه ی درونیم رو خالص !
و دروهله ی دوم برای شمایی مینویسمش که ممکنه مثل من ابتداً متوجه نیت و افکاری نشید که ازتون شهامتِ صداقت و خالص بودن رو میگیره !
بهترین هارو براتون آرزو میکنم
شبتون بخیر??

تزکیه نفسصداقتاستوری
دانشجوی پرستاری ام ، دوساله که می نویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید