چیستی:
در این حالت فرد به ظاهر خود بیشتر اهمیت داده و این را ملاکی برای قیاس خود و دیگران و ارزش نهادن به آن شده و دیگران را برایمان طبق آن طبقه بندی میکند و اعتماد به نفس و تایید درونیمان را نیز وابسته به این میکند.

چرایی رخداد آن:
یکی اینکه وقتی نظر دیگران برایمان مهم شد نه نظر خودمان قاعدتا به ظاهر بیشتر از باطن اهمیت میدهیم چرا که این ظاهر هست که در عموم جلوه میکند نه باطن...
به قول آلن دوباتن در کتاب اضطراب موقعیت ما دو نوع عشق داریم عشق جنسی و عشق اجتماعی، عشقی که ناشی از جلب توجه و احترام و بازخورد اطرافیان فارغ از شناخت و علاقه ما نسبت به آنهاست.
یکی از علت های اضطراب موقعیت همین عشق است.وقتی که فرد میخواهد مورد توجه باشد و از بیتوجهی میترسد... چرا اینگونه است؟ چون که همه ما در شناخت خودمان تردید داریم. مصداقهایی هم از باهوش بودنمان در سر داریم و هم از احمق بودنمان، هم از زرنگ بودنمان هم از کودن بودنمان...
در این دنیای تردید، آنچه باعث اعتماد به خودانگارههای مثبت و تاب آوردن دربرابر همتایان منفیشان میشود نظر دیگران است. هرچه قدر تردید درونیمان بیشتر باشد، وابستگی بیشتری به افراد را به دنبال دارد، و افراد ظاهر ما را دیده و طبق آن قضاوتمان میکنند، شهرت و ثروت و اندام و چهره... آنچه عموم ملاک موفقیت در نظر بگیرد، همان هویت شکست و موفقیت ما را شکل میدهد.
اندام و چهره سریعترین برداشت ما از اطرافیانمان هست و این را با چاشنی دنیای سریع امروزی که مجالی برای تفکر نگذاشته و همه چیز را در حد دیدن و شنیدن و فراموش کردن تنزل داده و تبلیغات و جهت دهی افکار عمومی به دست سرمایه دارانی که منافعشان در هزینههای هنگفت برای زیبایی سازی مطابق آنچه که خودشان ملاک زیبایی معرفی میکنند(و هرساله تغییر میکند) ترکیب کنید نتیجه این میشود که افراد بیشتر از قبل به ظاهرشان اهمیت میدهند چرا که میخواهند مورد تایید قرار گیرند و خودانگارهای منفی درونشان را سرکوب کنند و از قضا خودشان نیز باعث همین تحمیل بر دیگران میشوند با رفتار و توجهشان و انتخاب آنها...

چگونگی تاثیر بر زندگی ما:
🔰به گونهای شده که برای ازدواج، فردی را با زیبایی ظاهری به فردی با کمالات اخلاقی و حتی موفقیت شغلی ترجیح داده میشود و این چیزی جز توجه افراطی به نظر دیگران درباره زندگی خودمان نیست و عجیب اینجاست گویی این فرهنگ است که بر ما تسلط دارد، گروهی آن را ایجاد و همه گیرش میکنند و افرادی به آن پیوسته و مطابق آن زندگی میکنند...در این دنیای ظاهربین تو زندگی خودت را فدای نظر دیگران نمیکنی، که تو و همهی ما خدمت گزار اربابی به نام فرهنگ هستیم و پیوسته سعی میکنیم مطابق آن زندگی کنیم...
تلاش و هیاهویی برای هیچ...
انسان خردمند متوهم و دنیایش آه!...
وقتی نظر دیگران مهم باشد طبیعیست که برای انتخاب شریک زندگی بیشتر به ظاهر او اهمیت بدهیم تا باطنش...
۸۰ درصد ظاهر او برای دیگران است و ۲۰ درصدش برای ما...
چگونه؟ این ما هستیم که همیشه باید با او باشیم و دیگران نه و این باعث عادی شدن قیافه او برای ما میشود 🌶 به قول دوستم بعد از مدتی ظاهر شریک زندگیت وقتی هورمونات میزنه بالا واست مهم میشه:)
و ۸٠ درصد درون برای ماست و ۲۰ درصد برای دیگران...
چگونه؟ اینکه افراد دیگر به اندازه ما با او تعامل نداشته و قرار نیست با او «زندگی» کنند و لذا این بخش در فرهنگ توجه به نظر دیگران و خوشبختی جستن در تایید آنها هیچ اهمیتی ندارد! چرا که باطن فرد را که نمیبینند!
🔰این حتی بر سلامت روان افراد هم تاثیر میگذارد..
شاید بگویید خب این هم نوعی زندگی و ارزش است چه تفاوتی با ارجنهادن درون دارد؟
اول اینکه به خودی خود ظاهر افراد نباید ملاک قضاوت قرار گیرد دلیلش هم ساده هست... آنها در انتخابش نقشی نداشته اند... و امریست به شدت نسبی! هرجای جهان چیزی را زیبا میدانند... اما همه جا صداقت و شجاعت و علم را ارج مینهند...
کافیست به این فکر کنید که اگر سیاه پوستان بودند که آمریکا را فتح کرده و سفیدپوستان را به بردگی گرفته بودند و آنها را کثیف و عاملل فساد معرفی کرده و در فصای رسانه ای برتری سیاه را بر سفید امری الهی قلمداد میکردند، شاید امروز ما نه با دیدن پوست سفید که با موست سیاه انگشت به دندان گرفته و زبان به تمجید باز میکردیم...

دوم اینکه محدودیت دارد و در نتیجه فشار روحی...
وقتی قد بلند معیار باشد چگونه فردی با قد ۱۵۰ میخواهد قد بلند شود؟
و از کجا معلوم حتی اگر معجزهای رخ داد و با هزینههای هنگفت قدش بلند شد فرداروز قد کوتاه مد نشود؟(همانطور که گفتم ظاهر امری بس نسبیست!)
اما ملاکهای درونی ثابت است و رسیدن به آن نیز برای هرکس مقدور است و کسی نمیگوید نمیخواهم یا نمیتوانم...
به قول معروف تنها چیزی که عادلانه تقسیم شده عقل است چرا که هیچ کس از نداشتن آن گلایه ندارد.

سوم اینکه فرهنگ مصرف گرایی را القا میکند...
وقتی که ظاهر فرد مهم باشد فرد برای ظواهر زندگیاش بیشتر خرج میکند...
برای هر مهمانی لباسی جدا تهیه میکند...
هرسال مبل خانهاش را عوض میکند...
کاغذ دیواری خانه اش را رنگ سال میزند...
عملهای زیبایی آنچنانی میکند...
و و و و.......

خلاصه مطلب اینکه تف به این فرهنگ ظاهرپرستی و مصرف گرایی:)...
و گور بابای نظر مردم متوهمِ برده فرهنگ و توهم ظاهرپرستی:) میخوام صدسال سیاه خودانگارههای مثبتم با تایید شما تقویت نشه😇...