
همه ما دوست داریم با بخشی از خاطراتمان زندگی کنیم و البته بخش دیگر آن را دور بریزیم. گرچه آدمها در تعامل با خاطراتشان سطوح مختلفی دارند. برخی فقط یادآوری میکنند و با همین یادآوری حس خوشایندی پیدا میکنند اما برخی از خاطرهگویی به مرحله خاطرهبازی میرسند و بعضی از آنهم جلوتر میروند و کلا در محدوده خاطرات قدیمیشان متوقف میشوند.
حالا ممکن است این سؤال توی ذهن ما پیش بیاید که با خاطرات تلخ و شاد خود چگونه تعیین تکلیف کنیم. من نمیخواهم در این صوتگفتار پاسخ خاصی ارائه کنم. اتفاقا میخواهم صرفا تعدادی سؤال مطرح کنم تا خود شما با تأمل و حتی گفتگو با دیگران به معانی جدید دست پیدا کنید. پس شما و این ده سؤال مهم:
۱. آیا یادآوری خاطرات گذشته لازم است؟
۲. آیا خاطرهبازی خوب است یا خطرناک است؟
۳. آیا اینجور است که ما کلا گذشته را بیشتر از الان دوست داریم؟ پس بعدا همین امروزمان را هم دوست خواهیم داشت؛ هرچند که الان بر ما تلخ بگذرد.
۴. آیا بچههای ما، یعنی نسل جدید دیگر نمی توانند صاحب خاطره بشوند؟ به این معنا که دوران خلق خاطرهها تمام شده است.
۵. آیا زندگی قدیمیها بهتر از زندگیهای امروز بوده است؛ چراکه خاطرات سختیهای زندگی پدربزرگها و مادربزرگها هم برای ما حسبرانگیز و جذاب است.
۶. با خاطرات تلخ خودمان چه کنیم؟ آیا آن را فراموش کنیم یا زنده نگه داریم؟
۷. آیا اصلا باید خاطره بسازیم و اشیاء قدیمی را به هر نحوی نزد خودمان نگه داریم؟
۸. آیا خاطرات ما همیشه واقعی است یا ممکن است ذهن ما آنها را تحریف کرده باشد؟
۹. آیا فناوریهای رسانهای جدید مثل عکس، فیلم و شبکههایاجتماعی باعث شده کیفیت خاطرات ما مصنوعیتر و کممحتواتر شود یا اتفاقا به ماندگاری آن کمک بیشتری کرده است؟
و اما سؤال دهم که از همه اینها مهمتر است و یک بحث هویتی و معناشناختی در آن مستتر است:
۱۰. آیا ما خاطرات را میسازیم یا خاطرات ما را میسازند؟
امیدوارم پاسخ به این سؤالات، در ذهن شما جمعبندی خوبی ایجاد کند.