ویرگول
ورودثبت نام
سید مهدی سیدی
سید مهدی سیدینویسنده و پژوهشگر؛ فعال رسانه ای و تولید کننده محتوا؛ مشاور و متمرکز بر معنای زندگی ارتباط با من در شبکه های اجتماعی (ایتا - بله - تلگرام): @Nevisa2023
سید مهدی سیدی
سید مهدی سیدی
خواندن ۸ دقیقه·۷ ماه پیش

نکات خیلی خیلی مهم درباره: کتابخوانی پیشرفته

چندی پیش در یک کتابخانه، کارگاه متفاوتی برگزار کردیم با عنوان «کتاب‌خوانی پیشرفته» که البته درست‌ترش این بود: «کتاب‌خوانی پیشرفت‌دهنده». یعنی چه‌جوری کتاب بخوانیم که پیشرفت کنیم. برخی نکاتی که در آن کارگاه مطرح کردم، برای استفاده بیشتر و راحت‌تر به‌صورت مکتوب تقدیم می‌شود.

1. کتاب‌خوانی مخالفانی هم دارد:شاید باور نکنید اینجور نیست که درباره ارزش کتاب‌خوانی در دنیا، اتفاق‌نظر وجود داشته باشد؛ برخی اندیشمندان علیه کتاب‌خوانی مطالبی منتشر کرده‌اند. اصل حرف‌شان هم آن است که کتاب‌خوانی به‌خاطر اینکه شیرازه ذهنی آدم‌ها را مورد هجوم قرار می‌دهد ممکن است آنان را به مخاطره بیندازد و حتی راه‌های نادرست و یا شک‌های مخرب پیش‌ روی‌شان قرار دهد. دراین‌خصوص تیغه تند انتقاد بیشتر متوجه رمان و داستان و حتی حوزه روانشناسی و موفقیت است. پس بپذیریم کتاب‌خواندن، هم «نقشه»‌ می‌خواهد و هم خود انسان باید دارای یک «منظومه منسجم و پایدار باشد» تا در برابر اعوجاج نویسنده‌ها از پا در نیاید.

2. آنقدر هم که می‌گویند وضع ما بد نیست: برخی با خودتحقیری تلاش دارند فرهنگ مطالعه در ایران را به سخره گرفته و با مقایسه آمارهای من‌درآوردی جوری وانمود کنند که ایرانی‌ها بدبخت‌ترین ملت‌ها در سرانه مطالعه هستند! بعد از آن هم با ذکر چند مثال شیک از آلمان و ژاپن و دانمارک که در مترو دیده‌اند یک پیرزن هشتاد‌ساله سرش توی کتاب است، بقبولانند که ببینید و آگاه باشید مردم دنیا همه بلااستثنا حتی در مترو و قطار دارند کتاب می‌خوانند. درحالی‌که این حرف‌ها، تراز درستی ندارد. هم اینگونه نیست که آن‌ورِ مرزها همه دارند کتاب می‌خوانند و هم اینکه سرانه مطالعه ما در ایران چندان هم از متوسط جهانی پایین‌تر نیست. تازه اگر آمار مطالعه مذهبی به‌ویژه قرآن و مفاتیح را به آن اضافه کنیم (که باید اضافه کنیم) آمار ما از بسیاری شاخص‌های جهانی بالاتر است. حالا اگر مطالعه مجازی و کتاب صوتی را هم اضافه کنیم که نورٌ علی نور.

3. هنوز جای کار بسیار است:البته در کشور باید برای تکمیل و تقویت کتاب‌خوانی کارهای ویژه و مؤثر بیشتری انجام داد. به‌هرحال تعداد عناوین منتشر شده به‌صورت سالانه در ایران به نسبت بسیاری از کشورها بالاتر است اما متأسفانه تیراژ کتاب‌های ما خیلی پایین‌تر است که باید فکری به حالش کنیم.

4. مطالعه مجازی هم خوب است:خیلی مخالفتی با مطالعه در فضای مجازی ندارم. اما باید دقت کرد فضای مجازی، ما را به بریده‌خوانی و پراکنده‌خوانی وادار می‌کند. پس باید آن را چاره کرد. یکی از راه‌ها آن است که در چند کانال تخصصی عضو شویم که صرفا یک موضوع را پوشش می‌دهد و از انتشار مطالب متفرقه اجتناب می‌کند. اصولا خیلی خودمان را معتاد به کانال‌های چندمنظوره و جُنگ‌نامه (کشکول) نکنیم.

5. نرم‌افزاری برای یادداشت‌برداری: یکی از اقداماتی که وابسته به کتاب‌خوانی باید انجام دهیم یادداشت‌برداری و نظم و نسق دادن به دریافت‌های مطالعاتی‌مان است. یکی از بهترین نرم‌افزارها برای این کار OneNote است (از نرم‌افزارهای مجموعه آفیس). هم کارکردن با آن راحت است و هم حسابی لذت‌بخش و کار‌راه‌انداز.

6. چرایی‌ها را جدی بگیریم:اصلی‌ترین و ابتدایی‌ترین کار برای تبدیل‌شدن به یک کتاب‌خوان حرفه‌ای آن است که بفهمیم چرا باید بخوانیم. گاهی می‌خوانیم چون عادت کرده‌ایم، گاهی برای رفع تکلیف، گاهی برای ادا در آوردن و گاهی برای مد بودن. اما اصلی‌ترین دلیل برای کتاب‌خواندن تغییر در نگرش و دگرگونی در جهان‌بینی ماست. با این نگاه، نیازی نیست اسم و محتوای کتاب یادمان بماند. فقط نیاز است محتوای مفید تبدیل به سلول‌های وجودی ما شده و ما را از درون دچار تغییر کند. اینجاست که مهمتر از تند‌خوانی و زیاد‌خوانی، «مفیدخوانی» است. مثل غذاخوردن به روش مفید که قرار است کالری‌های ما را تأمین کند. هر کتاب باید چیزی به ما اضافه کند. چه‌بسا یک جمله پشت تاکسی و نیسان آبی، زندگی ما را به سمت بهبود سوق دهد اما یک مجموعه کتاب ده‌جلدی هیچ کاری برای ما انجام ندهد. خلاصه اینکه اگر هیچ دلیل موجهی برای مطالعه نداریم، کتابی هم نخوانیم. بی‌جهت برای پز دادن خود را به زحمت نیندازیم.

7. دو نیمه زندگی: جوری کتاب بخوانیم که زندگی ما به دو نیم تقسیم شود: زندگی ما قبل از خواندن آن کتاب و زندگی ما بعد از خواندن آن کتاب. کلا «نگرشِ تغییر» می‌تواند نوع مصرف ما را عوض کند. حالا چه کتاب باشد، چه فیلم و سریال باشد، چه غذا و دارو باشد. با هر محتوا باید زندگی تازه‌ای آغاز کنیم و یا بخشی از زندگی‌مان را تازه کنیم.

8. فرار از بمب‌ و مین: مراقب باشیم محتوای ضاله ما را نابود نکند. نه‌تنها محتوای گمراه‌کننده که محتوای زرد هم همینطور. بعضی کتاب‌ها بازاری است و با ما بازی می‌کند اما چیزی عایدمان نمی‌کند؛ مثل لُپ‌لُپ. بعضی کتاب‌های روانشناسی و موفقیت از این جنس است. در لحظه حال ما را خوب می‌کند اما بعد از آنکه جیب‌مان را خالی کرد و نویسنده‌اش را میلیونر، هیچ تأثیر مثبتی در زندگی‌مان به جا نمی‌گذارد. حتی در این مواقع فریب کامنت‌های مخاطبان را نخوریم که به‌به و چه‌چه می‌کنند. خیلی از این کامنت‌ها ناشی از احساس و جوزدگی است. پس بیاموزیم با هر کتاب نقادانه مواجه شویم. در مصاف با هر کتاب یک «سؤالِ محوری» داشته باشیم و تلاش کنیم پاسخ سؤالمان را از آن پیدا کنیم. قرار نیست هر حرفی که در کتاب زده شده – به‌صرف اینکه چاپ شده و ارشاد مجوز داده – درست و صحیح باشد. چه بسیار حرف‌های بی‌مایه و بی‌پایه که در همین کتاب‌های خوش رنگ‌ولعاب هست ولی انسان را سمی می‌کند.

9. کشف نیاز: برای آنکه بتوانیم کتاب را نقادانه بخوانیم باید سؤال داشته باشیم و برای آنکه سؤال داشته باشیم باید در وجود خود نیازی پیدا کنیم. از زمینِ نیاز است که سؤال می‌روید. پس گاهی خودمان را نیازشناسانه، کندوکاو کنیم. آن‌وقت است که بذرهای دانایی در ذهن‌مان رشد می‌کند. اجمالا بپذیریم بزرگترین درد بشرِ معاصر، آن است که با نیازهای واقعی خود آشنا نیست و متأسفانه رسانه هم به‌جای آشکارسازی نیازهای ما، خواسته‌های ثانویه را به ما تحمیل کرده است. بین نیاز و خواسته فرقی مبنایی است.

10. چندتا کتاب بخوانیم: همه ما – غیر از دانشجو و طلبه و دانش‌آموز – باید سالانه دست‌کم 50 عنوان کتاب بخوانیم. یعنی هفته‌ای تقریبا یک جلد کتاب 200 صفحه‌ای. با فاکتور گرفتن از جمعه، هر روز باید حدودا 30 صفحه بخوانیم که البته زمان زیادی هم از ما نمی‌گیرد. اما این 50 عنوان را به سه قسمت تقسیم کنیم: 30 درصد از مطالعات ما، پایه‌ای و مبنایی باشد؛ مثل کتاب‌های دینی، فکری، فلسفی و اخلاقی. 40 درصد از آن تخصصی باشد؛ حالا هرکس در زمینه تخصص و مهارت و کسب‌وکارش. 30 درصد هم عمومی باشد؛ به‌منزله اطلاعات عمومی که به ما مجال بیشتری برای مانور موفق در جامعه می‌دهد. دانشجوها و طلبه‌ها و دانش‌آموزان باید سالی 100 عنوان کتاب بخوانند. چون شغل آنان کتاب‌خواندن است.

11. بجنبیم: برای کتاب‌خواندن مفید، زودتر برنامه‌ریزی و اقدام کنیم. چون هرچه سن‌مان بیشتر شود و صاحب همسر و فرزند و زندگی شویم و قبض آب و برق داشته باشیم و بخواهیم توی صف نانوایی سنگکی بایستیم، توان و زمان‌مان برای مطالعه کمتر و کمتر خواهد شد. بعدا هم که خدایی‌ناخواسته آلزایمر و پارکینسون بگیریم و با واکر راه برویم که همان چند صفحه را هم نخواهیم خواند!

12. خود را درگیر حاشیه کنیم: قبل و بعد از آن که کتابی بخوانیم مقداری راجع به حواشی کتاب مطالعه کنیم؛ درباره نویسنده و سایر آثارش، سن و شهر و دیدگاه‌هایش و حتی وقایع عجیب‌وغریبی که در زندگی آن نویسنده رخ داده. درباره سال و شرایط نشر کتاب و آیین‌های رونمایی و از همه مهم‌تر دیدگاه‌‌های منتقدان هم بخوانیم. با کتاب مثل فوتبال برخورد کنیم. چه‌جوری است که مجری تلویزیون علاوه بر گزارش بازی، کلی اطلاعات حاشیه‌ای به ما می‌دهد و ما را با لذت بیشتری مواجه می‌کند. حاشیه‌خوانی کتاب هم لذت و فضیلت بیشتری از کتاب را به ما هدیه می‌دهد.

13. بودجه‌ریزی کتابی: برای خواندن کتاب بودجه‌ریزی داشته باشیم. هر روز چه کتاب‌ها و چه تعداد صفحه‌هایی بخوانیم. در کجاهای منزل و محل کار و ماشین، کتاب نگهداری کنیم. سه تا کتابی که در نوبت خواندن هستند کدام‌ است. چه بودجه‌ای ماهانه برای خرید کتاب سوا می‌کنیم. درست مثل غذاخوردن که خیلی برنامه‌محور و حساب‌شده با آن برخورد می‌کنیم به‌ویژه اگر از چاقی یا دیابت رنج ببریم و خود را مشمول رژیم غذایی کرده باشیم که حتی تعداد قاشق‌های برنج را هم خواهیم شمرد.

14. در یادداشت‌برداری قوی شویم: متأسفانه عموما در زمینه یادداشت‌برداری هیچ آموزشی ندیده‌ایم. برای یادداشت‌برداری حین مطالعه، آماتور و خام هستیم. برای نوشتن نکات کتاب روش‌های مختلفی می‌توان به کار گرفت. از نوشتن جملات طلایی کتاب گرفته تا ترسیم درخت‌واره مفهومی کتاب و از همه مهم‌تر مکتوب کردن برداشت‌ها و تحلیل‌های خودمان از کتاب. ضمنا تلاش حداکثری داشته باشیم که یادداشت‌هایمان را تبدیل به محتوای دیجیتال کنیم تا هم نگهداری و حفظ آن آسان شود هم به ما قدرت جستجو و دسترسی در لحظه بدهد. یک نمونه کارآمد در اهمیت یادداشت‌برداری، معلم شهید استاد مطهری است که آنچنان دقیق و منظم فیش‌برداری کرده که هم‌اینک یادداشت‌هایش را پشت‌سرهم می‌گذارند و همان‌ها را در قالب کتاب منتشر می‌کنند.

15. نجاری ذهن: ذهن‌مان را قفسه‌بندیکنیم. درست مثل کابینت‌های آشپزخانه که دقیقا می‌دانیم جای حبوبات کجاست، شکر و نمک و زعفران کجا، بشقاب و قاشق کجا. کدبانوی خانه، حتی اگر یک کامیون بار هم برایش بیاورند، ظرف نیم‌ساعت همه را مرتب می‌کند چون برای هرکدام جای منظم و معین سراغ دارد. ذهن ما هم باید نرده‌کشی شود تا تکلیف هر نوع محتوا و خوراک ذهنی برای قرارگیری روشن باشد.

این‌ها که گفته شده تماما سیب‌زمینی دور قیمه بود (شاید هم بادمجان دور قاب). اصل ماجرا کتاب‌خواندن است. از همین حالا شروع به خواندن کنیم: مفید و نقاد و سازنده.
کتابرژیم غذاییکتابخوانیمطالعهکارگاه
۳
۱
سید مهدی سیدی
سید مهدی سیدی
نویسنده و پژوهشگر؛ فعال رسانه ای و تولید کننده محتوا؛ مشاور و متمرکز بر معنای زندگی ارتباط با من در شبکه های اجتماعی (ایتا - بله - تلگرام): @Nevisa2023
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید