دوستان! بیایید واقعبین باشیم و بپذیریم همه چیز در زندگی تحت کنترل ما نیست. گاهی بیش از حد شعار آزادی و اختیار سر میدهیم. اینکار نه تنها ما را در طراحی آرزوهایمان سردرگم میکند بلکه آرامش روانمان را بهم میریزد و حس سرخوردگی و ناامیدی را در ما شدت میدهد. گاهی آنقدر از خودمان انتظار داریم که وقتی اوضاع مطابق میلمان پیش نمیرود، احساس شکست و بیارزشی میکنیم.
عزیزان من!
دنیا تمام و کمال در دست ما نیست. تار و پود زندگی، یکسره از آزادی و میل و خواستههای ما بافته نشده است. برخی مدام به ما میگویند به هر آرزویی بخواهی میرسی. اما این نگاه، نیمی از واقعیت را نادیده میگیرد. ما در بخشهایی از زندگیمان مجبوریم؛ گاهی خیلی هم مجبوریم. انتخابی نداریم و دستمان هم بسته است. آیا ما جنسیت خودمان، تاریخ تولدمان، خانوادهای که در آن به دنیا آمدهایم یا کشوری که در آن به دنیا آمدهایم را خودمان انتخاب کردهایم؟ آیا برخی اتفاقات بدی که در زندگی ما رخ داده، به اراده ما بوده است؟ آیا برخی آدمهای نادرستی که گاهی اطراف ما را گرفتهاند و یا برخی توهینهایی که شنیدهایم در حوزه اختیار ما بوده است؛ هرگز. متقابلا خیلی از اتفاقات خوبی که در زندگی ما رخ داده و یا آدمهای نازنینی که جلو راه ما سبز شدهاند لزوما ربطی به شایستگی یا اراده ما نداشتهاند.
البته همه اینها بدین معنا نیست که ما در زندگی هیچ اختیاری نداریم و یا گرفتار جبر مطلق هستیم؛ ابدا!؛ حتما بخشهای زیادی از زندگی ما به دست خود ماست و اراده و تصمیم ما در اون بخشها نفوذ و تأثیر زیادی دارد. ما میتوانیم تصمیم بگیریم، مسیر را تغییر دهیم و بهسوی هدف حرکت کنیم.
مهم این است این دو بخش را به رسمیت بشناسیم و نگاهی متعادل به زندگی پیدا کنیم. در بخشهایی که اختیار داریم مسئولانه عمل کنیم، با تمام توان تلاش کنیم و با قوت برنامههایمان را پیش ببریم؛ اما برای بخشهایی که از کنترل ما خارج است و ارادهمان در آن نقشی ندارد، باید رویکردمان را عوض کنیم. در این موارد، ما مسئولیتی نداریم که خودمان را بابت تلخیها یا بنبستهایش سرزنش کنیم. البته باید تا جایی که میتوانیم برای بهبود این شرایط تلاش کنیم هرچند گاهی تلاشهایمان نتیجه نمیدهد و کاری از دستمان بر نمیآید. پس در چنین موقعیتهایی چارهای جز پذیرش نداریم و حتی در برخی موارد حاد، باید با آن کنار بیاییم. اما هرگز نباید اجازه دهیم این بخشهای غیر اختیاری، بخشهای اختیاری زندگی ما را تحتالشعاع قرار دهد. خلاصه نه مسئولیتپذیری بیجا، نه بیخیالی مطلق؛ بلکه آمیختهای از تلاش و توکل، برنامهریزی و پذیرش واقعیت. خلاصه کلام، فرمولی اصلی زندگی این است: آنچه را در توان ماست با تمام وجود مدیریت کنیم و آنچه را خارج از کنترل ماست با صبر، توکل و آرامش پیش ببریم. زندگی یعنی تشخیص این مرز ظریف و رفتار درست با هر دو سوی آن.