خب درباره این که این آقای ناپلئون هیل چقدر شارلاتان بودن که نیاز نیست من چیزی بگم. حتما خودتون میدونین. اگر هم نمیدونین، به نظرم دو ایپزود از پادکست چنل بی رو گوش بدین. لینک اپیزودها.
اما میخوام در مورد تفکری که پشت نوشتن این کتاب و اینکه چرا هنوز هم که هنوزه انقدر طرفدار داره صحبت کنم و عقایدم رو بگم.
۱- تغییرات کوچک تاثیرات بزرگ!
ببینین یه سری کتابها هستن مثل عادتهای اتمی که توی اینها نویسنده میاد به ما میگه یه سری تغییرات کوچیک در رفتارها و عادتهای خودتون به وجود بیارین، موفقتر میشین. به اصطلاح به بهترین نسخه خودتون تبدیل می شین. این تفکر به نظر من تا حدی درسته.
چرا میگم تا حدی؟ چون واقعا فاکتورهای محیطی هم تو موفقیت ما تاثیر گذارن. این کتاب عادتهای اتمی هم خب توش اشاره میکنه. بعد هم اینکه به ما میگه شاخص و سنجه پیشرفت ما خودمونیم نه دیگران.
اما تو کتابی مثل کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، به ما میگه تلاش کنید تا ثروتمندترین آدم کره زمین بشین. اگر هم نشین، به خاطر اینه که طرز فکر درستی نداشتین و مثل ثروتمندا فکر نکردین، یا اینکه کلا به اندازه کافی تلاش نکردین. دقت کنین، فاکتور محیطی رو اصلا در نظر نگرفته. این کتابها راستش باب طبع حکومتها هم هستن! چی بهتر از اینکه مردم به جای مطالبه از دولتها برای فراهم کردن زمینههای پیشرفت، مشکل فقر و بدبختی و ناکامی رو در خودشون ببینن؟
اینو خیلی نمیدونم و مطمئن نیستم، اما فکر میکنم بخشی از دلیل گسترش این تفکر، حمایت دولت و حکومتها از این جور محتواهاست!
۲- ثروتمند شوید! هر طور که شده:)
ببینین این که ما تو زندگیمون به پول نیاز داریم موضوعیه که همه میدونن. منم اعتقاد دارم داشتن حداقلی از پول مستقیما در اعتماد به نفس و حتی تلاش آدم برای کار بیشتر تاثیرگذاره. اما!
اما اینکه هدف اصلی این کتابها ثروته، زیاد چیز جالبی نیست. در واقع این کتاب راهکارهایی برای موفق شدن نداره، راهکارهای پول در آوردن رو میگه! موفقیت=ثروت. در حالی که اگر بیایم به طور کلی نگاه کنیم، ثروت تنها معنای زندگی نیست و میشه آدم شانس خودش رو برای شادکامی در زمینههای دیگهای هم امتحان کنه. مثلا در هنرمند شدن و یا محبوب شدن.
۳- چطوری مثل ناپلئون هیل باشیم؟
یه جنبه از کارها و حرفهای این آدم هست که خب خیلیهامون خوبه یاد بگیریم. اونم اینه که دانش مخاطب شناسی داشته باشیم. در بهترین موقع بهترین تصمیم رو بگیریم.
ناپلئون هیل کتاب معروف بیندیشید و ثروتمند شوید رو در زمانهای نوشت که کل دنیا در یک رکورد بسیار بزرگ بود. حرفش هم این بود مهم نیست وضعیت دنیا چطوره، تو فقط فکرت رو عوض کن، همه چیز درست میشه. راست هم میگفت، دوره رکود بالاخره تموم شد و وضع مردم خوب شد تا حدی. پس همه باور کردن که بزرگوار درست میگفته!
این که بتونیم در زمان درست حرف درست رو پیدا کنیم به نظر من یکی از بهترین شروط موفقیته. راستی اینم بگم که ایشون واقعا نمونه عملیاتی ثروتمند شدن هستن، پس اونایی که بهش برچسب عمل گرا نبودن رو میزنن به نظرم باید یکم کلی تر نگاه کنن. ایشون خیلی راحت تونسته با فروختن فکر و باور پولدار بشه.
اینم بگم و یادداشتم رو تموم کنم، من ناپلئون هیل رو خیلی شبیه به اوشو میدونم. شما چطور؟