وقتی راهی برای ادامه زندگی و حیات انتخاب میکنی درواقع داری کل سرنوشت و راهتو میسازی. توو این انتخاب "راه" حتی یه سلام علیک با یه نفر میتونه همه شرایط و جهت زندگیتو عوض کنه. مثلا همین من که الان اینجا دارم برای دل خودم مینویسم و در واقع اول از همه دارم با خودم حرف میزنم، دقیقا نتیجه یه جواب سلامِ که روز به یکی دادم.
اگه اون روز جواب سلام اون شخصو نمیدادم کلا الان یه جای دیگه بودم و در حال یه کار دیگه... میبینید خیلی خوشگله زندگی دقیقا مثل یه محیط برنامه نویسی که اگه یدونه if یا else توش بالا پایین بشه کل محتوا و خروجی تغییر میکنه و بعضی وقتا هم Error.
-خب حالا این مُردن چرا میتونه هدیه باشه ؟
+به دو دلیل.
اول اینکه بعضی وقتا بعضی از ماها انقدر گند زدیم توو این انتخابامون که حقیقتا مرگ (با هر وجهی، ینی مرگ از دید فنا شدن یا مرگ از دید رفتن به مرحله بعد یا مرگ از دید تناسخ) میتونه یک هدیه باشه از سمت خدا یا طبیعت.
حالت بعدی اینه که من توو انتخابام انقدر با عشق و دقیق بودم که دنیای مادی دیگه برام تنگ میاد. اذیت میشم و خودمو میزنم به درو دیوار این قفس (قفس تن، قفس دنیا) که ای خِرَد لایتناهی مرا از بند این قفس رها کن. خب واضحه پس اینجا هم مرگ میتونه یه هدیه باشه برای انسان.
یه بحث دیگه هم مرگ های یهویی و اتفاقی هستن که تا حالا راجبشون دقیق فکر نکردم ولی خب به نظرم اونا هم انتخاب های خودمونن معمولا. ولی راجب اینکه میتونن اونا هم هدیه باشن یا نه، ایده ای ندارم.
خوش باشید هم در این دنیا و هم بعد این دنیا :)