Sadeq3M
Sadeq3M
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

چرا نباید بچه‌دار بشیم؟

همه ما به صورت ناخودآگاه بچه دوست داریم، حتی اگر این مسئله را انکار کنیم!

ما انسان‌ها به طور میانگین رفتار مشابهی در مراحل مختلف سنی داریم. مثلا همه در نوجوانی دست به کارهای عجیب می‌زنیم و به چیزهای غیرمعمول تمایل داریم. توی جوونی ناخودآگاه احساس نیاز به یک نفر دیگه کنارمون داریم و به همین ترتیب به صورت اتوماتیک در مرحله بعد دوست داریم بچه داشته باشیم.
شاید اگر از دور نگاه کنیم، شیرینیِ بچه سی درصد و دردسرهای اون هفتاد درصد باشه ولی به طرز شگفت‌انگیزی شیرینیش به چشم ما می‌چربه!

چرا؟ چون ما اینطور برنامه‌ریزی شدیم. شاید این حرف الان برای همسن‌های من مسخره باشه مثل زمان کودکی که رابطه با جنس مخالف برامون مسخره بود. ولی بعد از یه سنی، یهو حس میکنی بدون بچه زندگیتو باختی و به نظرم این حس تا اخر عمر باهاته.
حالا این روند از کجا شکل گرفته؟ جایی نداره. بچه‌دار شدن یه موضوع «طبیعیه» و در جهت بقاست.
تقریبا تا صد سال پیش، راهی برای پیشگیری از بارداری هم وجود نداشته. اما حالا که ما می‌تونیم انتخاب کنیم که براساس قوانین طبیعت عمل نکنیم و از طرفی می‌تونیم بارداری رو کنترل کنیم.

اینجا یک سوال اصلی بعد سال‌ها خودنمایی میکنه که:

چرا بچه‌دار بشیم؟

به‌نظرم دلایل اولیه که به ذهن می‌رسه رو کنار بذارید. معمولا این دلایل در جهت توجیه طرز تفکر شما در مورد بچه‌دار شدن هست. باید کمی عمیق‌تر بشیم و برای این کار بهتره اولش یه مقدس‌زدایی کنیم.
از قدیم‌الایام اینطور به ما رسیده که پدر و مادر شدن امری ارزشمند و اصیل و متعالیه و همین که والد می‌شیم یهو یک هاله نور دورمون رو می‌گیره و بهشت هم میره زیرپامون!
این حرفا هم که میگن، همیشه روال زندگی همین منوال بوده و یا همه باید در جهت بقا تلاش کنیم، هم توجیه الکیه چون ما به سادگی می‌تونیم به این سنت/قانون عمل نکینم!

پس حالا بریم سراغ دلایل معمولی دیگه که معمولا یک بار همه شنیدیم.

دلایل رایج موافق با بچه‌دار شدن

  • یکی از مواردی که توی سنت و فرهنگ ما رواج داره این جمله معروف هست که «برای حل مشکلات زندگی یا تحکیم روابط یا عشق و محبت بیشتر، بچه‌دار شیم» در واقع گوینده این جملات از فرزند انتظار داره تا خلأهایی که باید از روش‌های مختلف اصلاح بشن رو برطرف کنه و در اطرافمون به تجربه دیدیم که خیلی از مواقع چنین اتفاقی نیوفتاده و چه بسا خلأها، پیچیده‌تر هم شده.
  • مورد بعدی می‌تونه انگیزه‌های اجتماعی داشته باشه مثل تربیت فرزند سالم برای جامعه یا کنترل جمعیت یا حتی تقویت نسل فلان نژاد یا دین یا ..
  • سوم / اینکه خیلی‌ها، فرزند داشتن رو «برکت زندگی یا هدیه‌ای از سمت خدا» میدونن یه سری دیگه هم میگن فرزند باید به دنیا بیاد تا «از لذت‌های زندگی» بهره ببره یا فرصت بوجود آمدن رو برای اون بچه فراهم کنن. اما از کجا می‌فهمید که چه وقت باید دست از کار بکشن؟ چون طبق صحبتشون، ما نمیتونیم در تعداد هدیه خداوند یا هستی بخشیدن به انسان جدید، دخالت کنیم.
  • چهارم / «عصای دست پدر و مادر بودنه» که جای بحث و نظر نداره به این دلیل که نگاه ابزاری به فرزند به هیچ وجه قابل قبول نیست؛ در عین حال که تضمینی هم نیست که حتما فرزند به کمک والدین بشتابه!
  • پنجم / به درون ما برمی‌گرده، همه ما «یک تشویش پنهان نسبت به مرگ خودمون داریم» و برای مدیریتش، دنبال به جا گذاشتن میراثی از خودمون هستیم که معمولا همون بچه‌مونه. یعنی در واقع من با دیدن فرزندم به طور ناخودآگاه حس میکنم که در او ادامه دارم!
  • مورد آخر هم میشه طور دیگه‌ای باشه. یعنی اینکه ممکنه این مسئله برای کسی سوال نباشه و انجامش می‌ده «چون دوست داره». به همین سادگی و مشکلی هم نداره :)

دلایل رایج مخالف با بچه‌دار شدن

  • اول / سخن معروف بین اکثریت مخالفان اینه که در دنیایی که انقدر «ظلم و آلودگی و ناخوشایندی» وجود داره، بچه‌دار شدن اخلاقی نیست. بنده این دلیل رو از ریشه قبول ندارم چون که خلاف این نظر هم باید درست باشه که در اینجا نادیده گرفته شده. در واقع به دنیا نیاوردن بچه به این دلیل که دنیا چیزای بد داره به همون اندازه قابل استدلال هست که بگیم بچه به دنیا بیاریم چون دنیا چیزای خوب داره!
  • دوم / شرایط اقتصادی یکی از بزرگترین عوامل کاهش جمعیت شده که به حدی قوی و تاثیرگذار شده که به هیچکس اجازه نمی‌ده تا به عوامل دیگه‌ای هم فکر کنه مثلا هزینه یک کودک در کشورهای مختلف برآورد شده و این نشون میده اگر اون مقدار هزینه رو نمیتونی فراهم کنی، نباید بچه به دنیا بیاری! ولی خب در واقع فشار شرایط محیط هست و ما تا حدی باید این مهارت فکر کردن خارج از شرایط رو هم داشته باشیم.
  • سوم / نیاز به صرف زمان زیاد برای تربیت و مراقبت از فرزند باعث میشه تا برنامه‌های طولانی مدت والدین رو تحت تاثیر قرار بده و به دلیل شاغل بودن اکثر والدها در حال حاضر، فرصت کمی برای نگهداری از فرزند باقی میمونه.
  • چهارم / نجات کره زمین این فرضیه در ظاهر زیباست که با جلوگیری از تولید مثل به طبیعت خدمت کنیم تا نابود نشه. چرا میگم در ظاهر زیباست؟ چون این حرکت یک جور فداکاری به نظر می‌رسه اما در حقیقت اینکه راه‌های بسیار ساده‌تری برای کمک به طبیعت وجود داره که به هیچ فداکاری نیاز نداره و صرفا رعایت کردن چند دستورالعمل سادست که اکثرا رعایت نمی‌کنیم. پس بنظر میرسه زندگی بی‌فرزند، بیشتر مایه آسودگی خاطره تا نوعی از خودگذشتگی.
  • پنجم / ظاهرا خودمون هم دیگه هدفی برای حفظ و تداوم حیات نمی‌بینیم یه روزی زندگی، خودش ارزش داشت اما حالا از اون دیدگاه دور شدیم.

این‌ها دلایلی بود که معمولا همه شنیدیم و جدا از اینکه باید بهشون فکر کنیم یه بار هم جدا از تمام دلایل مطرح شده، از دیدگاه خودمون هم بررسی کنیم. من بعد از کمی فکر کردن و جستجو به این نتیجه رسیدم.



اما دلیل خودم برای اینکه چرا نباید بچه‌دار شویم؟

فرض کنید همین لحظه یک بازی ناشناخته در یک شهر ناشناخته در حال جریان است و شما هم از اون خبر ندارید. در یک لحظه ناخودآگاه یکی از بازیکنان اون بازی می‌شید. با فرض اینکه خیلی باهوش باشید که متوجه قواعد بازی بشید و بازی رو هم به نفع خودتون تموم کنید. باز هم شرایط قبلی که از این بازی هیچ اطلاعی نداشتید؛ خیلی بهتر بود. یعنی چی؟ یعنی به فرض اینکه در دنیا بهترین زندگی هم در انتظارمون باشه باز هم به دنیا نیومدن بسیار ارجحیت داره تا وقتی که درگیر یکسری قواعد بشیم چون چه بخواهیم چه نخواهیم باید درگیر این بازی بشیم و کسی نمیتونه به دنیا بیاد و بگه من نمیخوام زندگی کنم. چون اصلا به دنیا اومدن به معنای زندگی کردن (یا به تعبیر مثالی که زدم، بازی کردن) هست.

در این باره خیام یک رباعی داره که در بیت آخر ممی‌فرماید:

خرّم دلِ آن‌که یک نفس زنده نبود / و آسوده کسی‌ که خود نزاد از مادر!

البته که به دنیا نیومدن با ترجیح دادن مرگ بسیار متفاوت هست. منفعتی در به‌وجود آمدن نیست. اما وقتی کسی به وجود اومد، منفعتی در این هست که موجودیتش را از دست نده.

شاید کسی بپرسه که حق نداریم برای کودکی که به دنیا نیومده تصمیم گیری کنیم.

فرض کنید یه زوج در آزمایش ژنتیک متوجه می‌شن که کودک آن‌ها در صورت به‌دنیا آمدن با مشکل مادرزادی روبرو خواهد بود در این صورت اخلاقا موظفند که بچه نیارن. اما اگر هیچ مشکلی نداشته باشند .. نمی‌توانیم بگییم که اخلاقا موظف به فرزندآوری هستند!

ما لذتی که به‌واسطه نبودن، تجربه نشود را ضرر به حساب نمی‌آوریم. درحالی که رنجی که از آن جلوگیری کردیم را امری مطلوب می‌دانیم، حتی اگر مخاطبش بچه‌ای باشد که وجود ندارد.

و در یکی از آثار ارسطو می‌خوانیم که

می‌گویند وقتی میداس، سیلنوس خردمند را در جنگل به چنگ آورد از او پرسید بهترین چیز در جهان چیست؟ سیلنوس با خنده به او گفت: ای نژاد فلک زده بدبخت! بهترین چیز در دسترس شما آدم ها نیست، چون به دنیا نیامدن خود بهترین چیز است!

و درنهایت بر سنگ قبر ابوالعلا معری، مشهور ترین شاعر عرب معروف به خیام عرب که نابینا بود نوشته شده :

هذا جناه ابى علّىّ و ما جنیت على احد «این جنایتی‌یست که پدر بر من کرد  و من بر احدی جنایت نکردم»

این‌ها از جنس درد وجود داشتن هستند؛ فارغ از اینکه زندگی خوبی داشته باشیم یا نه.

نتیجه‌گیری

با توجه به مقدمه که نوشتم اکثر ما از یه سنی به بعد؛ هیچ موفقیتی (از قهرمانی المپیک گرفته تا مدیرعاملی بزرگترین شرکت‌ها) به اندازه به دنیا اومدن فرزندمان، ما رو خوشحال نمی‌کنه و تا حدی به این حس نیاز داریم. اینها به نحوی در درون ما بوده و تصمیمات ما رو هدایت می‌کنه و تقابل با این مسئله از نگاه دیگر، یه درگیری درونی رو به همراه داره و اصلا تصمیم راحت و آسونی نیست.

پس چیکار کنیم؟
فکر کنیم! چه موافق هستیم و چه مخالف، باید فکر کنیم. این تصمیمی نیست که به راحتی با یکسری دلایل ساده که بالا گفتم حل بشه.


برای شروع تفکر هم یک سوال می‌پرسم.
بنظر شما یک کودک حق داره از پدر و مادرش بپرسه که چرا منو به دنیا آوردید؟
اگر بله، جواب شما چیه؟
اگر نه، چرا؟


__________________________

بچه‌دار شدنکودکوالدینبچهانتخاب
علاقمند به ثبت افکار /// تحلیل آلبوم گوزن virgool.io/@Gavazn
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید