همه ما به صورت ناخودآگاه بچه دوست داریم، حتی اگر این مسئله را انکار کنیم!
ما انسانها به طور میانگین رفتار مشابهی در مراحل مختلف سنی داریم. مثلا همه در نوجوانی دست به کارهای عجیب میزنیم و به چیزهای غیرمعمول تمایل داریم. توی جوونی ناخودآگاه احساس نیاز به یک نفر دیگه کنارمون داریم و به همین ترتیب به صورت اتوماتیک در مرحله بعد دوست داریم بچه داشته باشیم.
شاید اگر از دور نگاه کنیم، شیرینیِ بچه سی درصد و دردسرهای اون هفتاد درصد باشه ولی به طرز شگفتانگیزی شیرینیش به چشم ما میچربه!
چرا؟ چون ما اینطور برنامهریزی شدیم. شاید این حرف الان برای همسنهای من مسخره باشه مثل زمان کودکی که رابطه با جنس مخالف برامون مسخره بود. ولی بعد از یه سنی، یهو حس میکنی بدون بچه زندگیتو باختی و به نظرم این حس تا اخر عمر باهاته.
حالا این روند از کجا شکل گرفته؟ جایی نداره. بچهدار شدن یه موضوع «طبیعیه» و در جهت بقاست.
تقریبا تا صد سال پیش، راهی برای پیشگیری از بارداری هم وجود نداشته. اما حالا که ما میتونیم انتخاب کنیم که براساس قوانین طبیعت عمل نکنیم و از طرفی میتونیم بارداری رو کنترل کنیم.
چرا بچهدار بشیم؟
بهنظرم دلایل اولیه که به ذهن میرسه رو کنار بذارید. معمولا این دلایل در جهت توجیه طرز تفکر شما در مورد بچهدار شدن هست. باید کمی عمیقتر بشیم و برای این کار بهتره اولش یه مقدسزدایی کنیم.
از قدیمالایام اینطور به ما رسیده که پدر و مادر شدن امری ارزشمند و اصیل و متعالیه و همین که والد میشیم یهو یک هاله نور دورمون رو میگیره و بهشت هم میره زیرپامون!
این حرفا هم که میگن، همیشه روال زندگی همین منوال بوده و یا همه باید در جهت بقا تلاش کنیم، هم توجیه الکیه چون ما به سادگی میتونیم به این سنت/قانون عمل نکینم!
پس حالا بریم سراغ دلایل معمولی دیگه که معمولا یک بار همه شنیدیم.
اینها دلایلی بود که معمولا همه شنیدیم و جدا از اینکه باید بهشون فکر کنیم یه بار هم جدا از تمام دلایل مطرح شده، از دیدگاه خودمون هم بررسی کنیم. من بعد از کمی فکر کردن و جستجو به این نتیجه رسیدم.
فرض کنید همین لحظه یک بازی ناشناخته در یک شهر ناشناخته در حال جریان است و شما هم از اون خبر ندارید. در یک لحظه ناخودآگاه یکی از بازیکنان اون بازی میشید. با فرض اینکه خیلی باهوش باشید که متوجه قواعد بازی بشید و بازی رو هم به نفع خودتون تموم کنید. باز هم شرایط قبلی که از این بازی هیچ اطلاعی نداشتید؛ خیلی بهتر بود. یعنی چی؟ یعنی به فرض اینکه در دنیا بهترین زندگی هم در انتظارمون باشه باز هم به دنیا نیومدن بسیار ارجحیت داره تا وقتی که درگیر یکسری قواعد بشیم چون چه بخواهیم چه نخواهیم باید درگیر این بازی بشیم و کسی نمیتونه به دنیا بیاد و بگه من نمیخوام زندگی کنم. چون اصلا به دنیا اومدن به معنای زندگی کردن (یا به تعبیر مثالی که زدم، بازی کردن) هست.
در این باره خیام یک رباعی داره که در بیت آخر ممیفرماید:
خرّم دلِ آنکه یک نفس زنده نبود / و آسوده کسی که خود نزاد از مادر!
البته که به دنیا نیومدن با ترجیح دادن مرگ بسیار متفاوت هست. منفعتی در بهوجود آمدن نیست. اما وقتی کسی به وجود اومد، منفعتی در این هست که موجودیتش را از دست نده.
شاید کسی بپرسه که حق نداریم برای کودکی که به دنیا نیومده تصمیم گیری کنیم.
فرض کنید یه زوج در آزمایش ژنتیک متوجه میشن که کودک آنها در صورت بهدنیا آمدن با مشکل مادرزادی روبرو خواهد بود در این صورت اخلاقا موظفند که بچه نیارن. اما اگر هیچ مشکلی نداشته باشند .. نمیتوانیم بگییم که اخلاقا موظف به فرزندآوری هستند!
ما لذتی که بهواسطه نبودن، تجربه نشود را ضرر به حساب نمیآوریم. درحالی که رنجی که از آن جلوگیری کردیم را امری مطلوب میدانیم، حتی اگر مخاطبش بچهای باشد که وجود ندارد.
و در یکی از آثار ارسطو میخوانیم که
میگویند وقتی میداس، سیلنوس خردمند را در جنگل به چنگ آورد از او پرسید بهترین چیز در جهان چیست؟ سیلنوس با خنده به او گفت: ای نژاد فلک زده بدبخت! بهترین چیز در دسترس شما آدم ها نیست، چون به دنیا نیامدن خود بهترین چیز است!
و درنهایت بر سنگ قبر ابوالعلا معری، مشهور ترین شاعر عرب معروف به خیام عرب که نابینا بود نوشته شده :
هذا جناه ابى علّىّ و ما جنیت على احد «این جنایتییست که پدر بر من کرد و من بر احدی جنایت نکردم»
اینها از جنس درد وجود داشتن هستند؛ فارغ از اینکه زندگی خوبی داشته باشیم یا نه.
با توجه به مقدمه که نوشتم اکثر ما از یه سنی به بعد؛ هیچ موفقیتی (از قهرمانی المپیک گرفته تا مدیرعاملی بزرگترین شرکتها) به اندازه به دنیا اومدن فرزندمان، ما رو خوشحال نمیکنه و تا حدی به این حس نیاز داریم. اینها به نحوی در درون ما بوده و تصمیمات ما رو هدایت میکنه و تقابل با این مسئله از نگاه دیگر، یه درگیری درونی رو به همراه داره و اصلا تصمیم راحت و آسونی نیست.
پس چیکار کنیم؟
فکر کنیم! چه موافق هستیم و چه مخالف، باید فکر کنیم. این تصمیمی نیست که به راحتی با یکسری دلایل ساده که بالا گفتم حل بشه.
برای شروع تفکر هم یک سوال میپرسم.
بنظر شما یک کودک حق داره از پدر و مادرش بپرسه که چرا منو به دنیا آوردید؟
اگر بله، جواب شما چیه؟
اگر نه، چرا؟
__________________________