Saeed Hasani 2002·۶ ماه پیشتمرین ورق خوردگیآدم ها را که از جسمِ خاکی شان جدا میکنی، و فیلتر ضد خاک رویشان نصب میکنی، طعم و مزه خود را از دست میدهند. مثل تعدادی بتِ بی احساس خواهند شد…
Saeed Hasani 2002·۶ ماه پیشخطِ فاصلهشب هنگام، این آسمان سرخ، ما را سوی قنات ها میرد، آشفته ام زین مسیرخنده های آخرین،جانِ مرا فرسوده استخاطره ام رنگین با رنگت شدهخونی، آبی، سب…
Saeed Hasani 2002درشاعرانه"·۶ ماه پیشیخ زدگیگونه هایت که یخ میزند.حواسم پرتِ تو میشود.انگار جوانه ای پنهاندر کنارم می روید.محو دیدنش میشوم.از من نخواه، خیره نشوم.خیره ننگرم.چون دلم طا…
Saeed Hasani 2002درشاعرانه"·۶ ماه پیشقَناتتمیز و خط نخورده خواستم دوباره برای تو بنویسم. اما تو که به میان می آیی در مقابل اسم ات کوچک میشوم. کوچک نه در مقیاس و اندازه، بلکه در مقاب…
Saeed Hasani 2002·۷ ماه پیشهم آغوشیِ همیشگیمُندَرس، دنبال جامه ای بودم. تا اینکه شب ها مرا در بر گرفتند. یک هم آغوشی همیشگی به منزله تسکینی که مُردَنَت را به تعویق می اندازد. اولش هم…
Saeed Hasani 2002·۷ ماه پیشسوشیانتِ منسوپ را سر میکشم.با یاد تو.گرمی که در قلبم به جریان انداختی.همچنان نقطه به نقطه ام را لمس میکند.باز سوپ میخواهم اما تمام شده است.همچون تو که…
Saeed Hasani 2002·۷ ماه پیشمُجمَل خوانیگاهی به وسعت آنچه از تو نمی دانم سکوت میکنم.تا برایم بخوانی.آن حدیث مُجمَلی را که نشنیده ام.انگار باید با یک سُرَنگ از تو حرف بکشم.با یک سر…
Saeed Hasani 2002·۷ ماه پیشابراهیمدوباره در راهرو دانشگاه در حال پرسه پرانی بودم، تا از دور نگاره ای آشنا به رنگیِ چشمانم خوش نوشت. خودش بود. ابراهیم. گرچه ما او را به آن نا…
Saeed Hasani 2002·۷ ماه پیششبانه ها با شهرزاددر عصر یک روز پاییزی، شهرزاد که مدت طولانی در عقب های ذهنم همچون زیبای خفته به خواب رفته بود، دوباره بیدار شد. هشیار شد تا برای شهریارش که…
Saeed Hasani 2002·۷ ماه پیشدست به دامانمادر دوباره صدایم کرد. موقعِ شام یا ناهار است دیگر! چون خیلی کم پیش می آید که در سایرِ مواردِ مربوطه من را صدا کند. حتما دوباره شکم ام دست…