ویرگول
ورودثبت نام
Saeed Hasani
Saeed Hasani
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

الهاماتِ قلبیِ خانم خورشید

«عشق تنها شور و شوق نیست بلکه مهارت است.» (آلن دوباتن)
میخواهم حسی را که بعد از خواندن این متن، من را در خودش غرقه کرد؛ برایتان شرح دهم:

تا به حال به آسمانِ بازِ عصرِ روز های شنبه نگاه کردی؟ زمانی که اواخر اسفند ماه هست و غروب خورشید را میتونی زودتر از روز ها و ماه های بعد از آن ببینی. چرا روز های شنبه؟ چون شنبه ها برای من مثل شروعی دوباره است، مثل حسِ شروع کردنِ یک زندگیِ دوباره. انگار که دوباره از اول زنده شدی. مثل اینکه همه چیز دوباره، شروع به جریان کرده باشه و در هیچ چیزی عیبی نبینی. برای همین شنبه ها به خودم، فرصت دوباره میدم. یه فرصت دیگه برای زندگی. قشنگ نیست! انگار که حیات از اول شروع شده باشه. داشتم میگفتم؛ آسمان با هویت بی نهایتش بهم خیره شده بود و می‌گفت :«خجالت نمی‌کشی از این همه زیبایی که اطرافت را فرا گرفته اند، ناامیدی؟ زیبایی‌ای که بی نهایته ولی به خودت اجازه ی دیدنش رو نمیدی. چرا زیبایی را درون خودتی نمی جویی؟ خسته نشدی اینقدر دنبالش بیرون گشتی؟ پس این همه حرف از "فرصت دوباره" زدی چی شد؟»
الهی قربون این آسمان ات بروم خدا که همیشه با من حرف میزنه، انگار دونه دونه مخلوقاتت جمع شدن به انسان بگویند کهخدا است که زیبایی آفرینه ، زیبایی ماله خود خودشه. انسان تو هم اگر دنبال زیبایی ماندگاری، فقط درون ات دنبالش بگرد که غیر از خدا، هیچ چیزی دیگه ای پایدار و همیشگی نیست
آسمان وقتی ابرهاش زیاد میشن و خورشید خانمِ مهربان هم از پشت، هوای همه شان رو داره، خیلی زیبا میشه. رنگ نارنجی که پشت تک تک ابر ها به وجود میاد و میگوید :« امروز هم داره تمام میشه، اگر دوباره شروع کردی شاید تا آخر این هفته به نتیجه مثبتی برسی اما اگر شروع نکردی یه هفته را الکی خرابش کردی... شاید هم این هفته های خراب مثل یه سیکل ادامه پیدا کرد از کجا میدونی؟»
دیگه خورشید خانم داشت بای بای میکرد که با یه چشمک یادم انداخت:«تو که این همه شنبه رو جنگیدی. یه آخ هم نگفتی. اینقدر هم چشم ات دنبال من و آسمانِ اطرافم هست که میدونم الحق یه عاشق پیشه ای! پس چرا اینقدر زود میخوای از عشق ورزیدن دست بکشی؟ هر چقدر هم پیر باشی باز هم زوده! آدم ها اومدن رو زمین که اصلا دوره [چگونه عاشق باشیم؟] را بگذرونن ؛ بعد تو یه گوشه نشستی قنبرک زدی. نگاهت رو هم که از من بر نمی داری. اگر می‌تونستی حتی تو چشم هام هم زل میزدی! پاشو خودت رو جمع کن! اومدی اینجا که مهارت کسب کنی نه اینکه اینجا بشینی و زانوی غم از ناتوانی بغل کنی. خیلی هم توانایی، اگر به کسب توانایی بپردازی. اگر درست نگاه کنی کسب توانایی هم خودش یه جور تواناییه که هر کسی ندارتش
برای خورشید خانم و الهامات قلبی اش دست تکان دادم. خدایی اش خیلی با معرفته. عشق منه! هر دفعه که شکست میخورم، فقط خودشه که دوباره از روی زمین جمع ام می‌کنه.

بهار ۱۴۰۲

آلن دوباتنعشق ورزیدنغروب خورشیدالهامات قلبیمعرفت شناسی
برای خواندن سایر نوشته‌ها می‌توانید به وبسایت من به آدرس saeidhasani.ir سر بزنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید