کمی بیشتر که نگاه به اطراف بیاندازیم، آنها را خواهیم دید، کودکان! کلیدی ترین مهره آینده نوع بشر و گاه یادمان میرود که همه چیز به آنان بستگی دارد، حیات و تمدن، محیط زیست، اخلاق، فرهنگ و هر چیزی که آدمی با آن در ارتباط است، خودمان کودکان دیروز بودیم که امروزمان را عوامل متعددی شکل داد و حال موضوعی که انسان امروزه باید بدان بیاندیشد این است که براستی چه میراثی از خود به یادگار خواهد گذاشت؟
دانشمند و فرهیخته، ورزشکار و هنرمند، عالم و ادیب، دزد و قاتل، معتاد و بیمار همه روزگاری پاک به دنیا آمدیم و این فرآیند اهلی شدن، هر کدام از ما را به مسیری سوق داد. مسیری که یکی را فرزانه کرد و دیگری را دیوانه، اما جلوی ضرر را از هرکجا که بگیرید منفعت است، امروز هم دیر نیست، با عزمی همه جانبه شاید بتوان آینده را بهتر از دیروز و امروز کرد.
در تمام دنیا اتفاقاتی که برای بهبود زندگی مردم شکل گرفته است، از دل همان مردم به وجود آمده و باید این حقیقت را بپذیریم که جز خودمان کسی به داد ما نخواهد رسید، حتی پروردگار، که در مصحف شریف با قاطعیت فرموده سرنوشت هیچ قومی تغییر نخواهد کرد مگر آنکه خودشان را تغییر دهند.
کودکان کار، نوزادان معتاد، کودکان و نوجوانان محروم از تحصیل، تعرض و تجاوز به کودکان و نوجوانان و هزاران مورد دیگر از واقعیتهای تلخ جامعه ما هستند که تنها نام بردن آنها مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. در پارهای از این موارد خلع قانونی وجود دارد اما در بسیاری از موارد خیر، به طور مثال ماده 79 قانون کار به صراحت قید میکند: به کار گماردن افراد کمتر از 15 سال تمام ممنوع است یا اصل 30 قانون اساسی میگوید: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. این در حالی است که در بسیاری از روستاهای ما یا مدارسی برای کودکان وجود ندارد یا به علل مختلفی از قبیل مخروبه بودن ساختمان و یا نبود معلم تعطیل میگردد و این کودکان به علت عدم توانایی مالی خانواده به جهت ارسال آنها برای تحصیل به نقاط دورتر از حق قانونی خود محروم میگردند. با وجود قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوبه سال 1381 و براساس ماده 3 این قانون که اظهار میدارد: هرگونه خرید، فروش، بهرهکشی و به کارگیری کودکان به منظور ارتکاباعمال خلاف ازقبیل قاچاق، ممنوع و مرتکب حسب مورد علاوه بر جبران خسارات وارده به شش ماه تا یک سال زندان و یا به جزای نقدی از ده میلیون ریال تا بیست میلیون ریال محکوم خواهد شد. اما فاطمه دانشور، عضو اسبق شورای شهر تهران، در وبسایت خود از فروش نوزادان به قیمت حتی یک سیم کارت خبر میدهد! به راستی مشکل از کجا است؟ فقر، اعتیاد، بیکاری، عدم سلامت جسمی و روانی؟ کدامیک؟ شاید همه آنها با هم دخیل در موضوع باشند اما یک موضوع را شاید بتوان سرشاخه اصلی تمام این مشکلات دانست و آن هم آموزش صحیح و درست است.
کودک در بستر خانواده رشد و نمو پیدا میکند و به دامان جامعه سپرده میشود، اما کودکان امروز پدران و مادران آینده هستند و به تبع، ستونهای اصلی بنای خانوادههای پیش رو و والدین امروزی نیز کودکان دیروز بودند، درگیر شدن یک خانواده با پدیده اعتیاد ناشی از عدم آموزش و تربیت درست است، اگر کودکان آموزش درست ببینند و با عوارض ناشی از مصرف مواد اعتیادآور آشنا شوند و شخصیت آنان تضعیف و تخریب نشود به احتمال زیاد در دام اعتیاد گرفتار نخواهند شد. معابر و محیطهای عمومی ما امروزه برای کودکان امن نیستند؛ گمان میکنید مشاهده سرنگهای گوشه و کنار خیابان و یا مصرف علنی معتادین در معابر عمومی چه تاثیری در روان کودکان خواهند گذاشت؟ متاسفانه ما حتی در اینباره به کودکان خود آموزش صحیح نمیدهیم و گمان میکنیم سر زیر برف کردن چون کبک چارهای بر این درد است. این عمل حتی در پیشگاه بسیاری از کودکان امروزی تقبیح نشده و همانند یک امر عادی و متداول به شمار میآید. دردناکتر از آن مصرف علنی مواد توسط والدین در مقابل دیدگان فرزندان است. موضوع دیگر بحث تعرض به کودکان است که متاسفانه در زمینه جنسی هیچگونه آموزشی به کودکان داده نمیشود و کودکان معصوم با عدم آگاهی که زاییده بیمسئولیتی ماست مورد آسیبهای جبران ناپذیری قرار میگیرند.
در سال 94 دکتر مینو محرز، رئیس مرکز تحقیقات ایدز به خبرگزاری ایسنا اعلام کرد طبق مطالعهای روی یک هزار کودک کار در تهران، بیشترین میزان شیوع ایدز در کودکان کار و خیابان بین سنین 10 تا 18 سال است و بیشترین راه ابتلا در بین این کودکان، تجاوز جنسی هم بین دختران و هم بین پسران بوده است. چه بر سر ما آمده است؟ بیخ گوشمان این رویدادها رخ میدهند و ما بیتفاوت از کنار آن میگذریم و باعث تاسف است که شماری از این تعرضات جسمی و جنسی از جانب خود والدین رخ میدهد.
موضوع اصلی در ارتباط با کودکان، آموزش است! آموزش صحیح موضوعات و مفاهیم اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، ورزشی و امثال آن، نسلی متعهد، سالم (از لحاظ جسمی، فکری و روانی) و شهروندانی متعهد و مسئول بار خواهد آورد و اهمیت آموزش تا آنجایی است که حق تعالی در آیه 151 از سوره بقره هدف پیامبران که برگزیده انسانها هستند را آموزش عنوان میکند. اما نکته حائز اهمیت آن است که آموزش شرط لازم است اما کافی نیست، درست است که اصلیترین موضوع آموزش است اما چگونه میتوان کودکی که گرسنه، برهنه یا بیمار است را آموزش داد؟ نیازهای ابتدایی انسان باید در کودکان مرتفع گردد سپس به سراغ آموزش رفت.
انجمنهای مردمنهاد که پدیده ای به نسبت جوان در کشور ما میباشد به نظر میرسد راه حلی برای این جراحت بزرگ در بدنه جامعه باشد. اما نکته مهم این است که پراکندگی و پرداختن به جنبههای مختلف موضوع ممکن است باعث گم گشتن سرنخ گردد لذا شاید یکی از راه های اصلی برای حل این معضلات، انجمنهای تخصصی و همکاری و هماهنگی بین آنها باشد. در زمینه کودکان، آموزش حیاتیترین موضوع و راه حل است اما در مواجه کودک با والدینی که درگیر اعتیاد هستند راه حل چیست؟ بیکاری، فقر، اعتیاد، بیماری و عدم آموزش های مورد نیاز والدین از مهمترین چالشهایی هستند که کودکان را تهدید میکنند و وجود انجمنهای مستقل و تخصصی جهت اشتغال زایی (به جهت کاهش بیکاری)، خیریه (جهت کمک به افراد بیبزاعت و یا از کار افتاده)، درمان (به جهت کمک به منظور افزایش سلامت جسمی و ترک اعتیاد)، مشاوره و روانشناسی (جهت افزایش سلامت روانی)، آموزش ( به جهت آموزش صحیح و علمی کودکان، والدین و جامعه) و فرهنگی و زیست محیطی (به جهت شناخت و حفظ مواریث فرهنگی و تاریخی و زیست محیطی) راهگشا باشد. بدیهی است که این موضوع عزمی جدی و همتی همگانی می طلبد و نتیجه آن احتمالا جامعه و محیطی سالم در نیم قرن دیگر باشد.
نیازهای کودکان بدون شک بیش از آنچه یاد شد هستند و راهکارهای رفع آنان چه بسا کارشناسانهتر؛ نیازهایی نظیر ایجاد محیطهای مناسب ورزشی و فرهنگی برای کودکان، اصلاح شیوه آموزش و پرورش، ایجاد کتابخانه های کودکان، استعدادیابی و مساعد کردن زمینه هایی برای رشد و پرورش استعداد آنان و مواردی از این دست، با همت آنان که دستشان می رسد محقق خواهد گشت.
پ.ن: این مطلب پیشتر در روزنامه ولایت منتشر گردیده است.