مدتها بود می خواستم بیایم به ویرگول و تجربهاش کنم، اما چند نکته هر بار ذهنم را درگیر میکرد، اگر آمدم و خوشم آمد، با وبلاگم چه کنم؟ آینده این شبکههای اجتماعی مبهم است و معلوم یک، دو یا ده سال دیگر باشند یا نه، همین آدم را بر سر دوراهی می گذارد که بالاخره آری یا نه؟!
توییتر و اینستا و امثالهم جایگاهشان معلوم است، محتوایی که برای آنها تولید میشود خاص آنها است و تداخلی با وبلاگ ندارد اما ویرگول که بیشترین شباهت را با وبلاگ دارد انسان را کمی دچار تردید می کند و بر سر دوراهی قرار میدهد...
البته ویرگول با این رابط کاربری خوب و این صفحه سفید دوست داشتنی، بدون هیچ گونه امکانات اضافی و سردرد آور از همین ابتدا آدم را ترغیب به نوشتن میکند چیزی که وبلاگ دوست داشتنیام از آن محروم است و پیرم میکند تا یک نوشته را منتشر کنم! پس ترسم بیش از پیش تقویب شد و از همین ابتدا بر سر این دوراهی قرار گرفتم که سرشاربلاگ یا ویرگول؟!
فکر کنم نتیجه منطقی این باشد مطالب ویرگول همان رشته درددلهای ساده و خودمانی باشد که در توییتر به علت محدودیت کاراکتر نمیتوانم منتشر کنم و وبلاگم هم راه و رسم قدیمش را ادامه دهد... البته به قول فواد: تا چه باشد رایِ دل!