امروز روز دوم خوانش تاریخ علم بود! صبح بعد از اینکه از خواندن نوشتههای عصا قورتداده خسته شدم به سراغ کتابی رفتم که کمی دوستانهتر نوشته بود. فقط دوستانه نوشتن مهم نیست اینکه با بمباران اطلاعات و اسمها و تاریخها روبرو نشوم هم مهم است🤪 نمیدانم چرا کتابهای علمی اصرار دارند اتوکشیده و اخمآلود جلوه کنند! علم به ویژه فیزیک برای من خندان و بازیگوش و شاد است ولی از پنجره کتابهای علمی جور دیگری به نظر میرسد😶
رفتم سراغ کتاب "نیوتون و فیزیک کلاسیک" این کتابِ کمحجم و کمنوشتار به سبکی جذاب از شروع عملی فیزیک کلاسیک صحبت کرد. نویسنده به دغدغه من اهمیت داده بود که نمیخواهم به دوران یونان باستان برگردم و در عین حال میدانم آن زمان مهم است. ممنونم از نویسنده که از نیوتون شروع کرد و ذرهذره هر جا لازم بود از ارسطو و بطلمیوس و کوپرنیک و گالیله گفت. به نظرم روند بررسی تاریخی اینگونه جذاب است.
چرا؟
چون ابتدا با مسئلهای روبرو میشویم، ذهنمان به دنبال پاسخ تلاش میکند و در جریان قرار میگیرد و حالا که آماده شده است جرعهجرعه نظرات پیشینیان را به خوردش میدهیم. به این ترتیب دیگر آن حجم اطلاعات شکل بمباران به خود نمیگیرد بلکه به شکل تکههای پازل ظاهر میشود.
از کتاب و ترجمهاش بسیار خوشم آمد و یکنفس ۶۰ صفحه پیش رفت، برای اینکه هدرش ندهم توقفی کردم تا در ذهنم تهنشین شود.
به دنبال کتابهای شبیه آن رفتم که فهمیدم نشر شیرازه مجموعهای دارد به اسم "قدم اول" همهی آنها همین سبک و حجم را دارند و موضوع آنها بررسی قدمهای اول در زمینههای مختلف است مثلاً فلسفه، جامعهشناسی، ژنتیک.
افتادم در دام یک کار جدید، با اینکه دیروز از پذیرش کار جدید عذر خواستم نتوانستم به این مجموعه نه بگویم و ارسطویش را خواندم. خوب بود و کار راهانداز. البته لازم است بگویم ارسطو در تاریخ علم فردی اساسی است و خواندنش بیارتباط نیست ولی خواندن این کتاب خارج از برنامهام بود😁
من در برابر کتاب، زود تسلیم میشوم😶🌫️
چیزی که امروز ذهنم را به خود مشغول کرد این است که دانشمندان واقعی مثل تصورات فانتزی امروز نبودهاند و نیستند. افرادی بودهاند سختکوش، پیگیر، اغلب با رفتارهایی غیرمعمول، در بیشتر موارد بدخلق و کمدوست و مشتاق دانستن.
این چیز عجیبیست. چرا یک فرد زندگیاش را برای دانستن چیزی میگذارد که شاید تا سالها پس از مرگش هم به نتیجه نرسد؟ 🤔