بدون مقدمه در ادامه پست قبل:
تبدیل دموکراسی به استبداد شبیه تبدیل اُلیگارشی به دموکراسی است! اُلیگارشی ثروت را برتر میدانست و در به دست آوردن آن افراط کرد، دموکراسی هم آزادی را برتر میداند و در کسب آن زیادهروی میکند.
عباراتی از سقراط را بخوانید:
«اگر در جامعهای دموکرات که تشنه آزادی است ساقیانی ناشایسته پیدا شوند و از آزادی ناب چنان به او بنوشانند که مست شود، چنان جامعهای هر حکمرانی را که در برابر همهی هوسهای او سر تسلیم فرود نیاورد به داشتن افکار اُلیگارشی متهم میسازد و به کیفر میرساند».
سقراط میگوید در این جامعه فرزندان ترس و شرمی در برابر والدین خود ندارند و همین وضع بین استاد و شاگرد نیز برقرار است.
من میگویم بهترین نوع رابطه صمیمیتِ همراه با احترام است و اگر احترامی در بین نباشد نوعی افسارگسیختگیِ رفتاری به وجود میآید که به ضرر فرد و اجتماع است.
من میگویم زیادهروی در دینمداری نیز به بیدینی میانجامد!
سقراط افراد جامعهی دموکرات را به سه دسته تقسیم میکند:
توده مردم عادت دارند فردی را مقتدر و پیشوا کنند و همیشه فرمانروای مستبد از دل پیشوای ملت بیرون میآید!
اوضاع از اینجا جالب میشود که دوست دارم شمای خواننده این عبارات را با تاریخ ایران مقایسه کنید و امیدوارم واقعبینانه همانطور که بدیهای وضع موجود را میبینید بدیهای حکومتهای پیشین نیز در گذر تاریخی به یاد آورید.
این وضع را داشته باشید تا در پست بعد و ابتدای کتاب نهم فرد مستبد را توصیف کنیم.