در ادامه پست قبلیِ از تاریخ ادبیات، امروز از شهریار مینویسم:
شهریار یا پرنس اسم کتاب جمعوجور و جذابی است به نویسندگی ماکیاولی.
کتاب برای قرن شانزده میلادی جسورانه و خلاقانه است و امروز با خواندنش متوجه میشویم که گویا یک همهزمانیِ زیبایی در بیان و نگاهش وجود دارد.
درباره شیوه حکومت، شیوه کشورداری.
ماکیاولی بعد از مشاهدات بسیار به شکلی بسیار مرتب و مستند تمامی فنون و درست و نادرستِ پادشاهان را به نظم در میآورد. منظورم از نظم این است که شرایط پادشاهان را در نظر میگیرد و برای هر موقعیت بایدها و نبایدها را با ذکر مثال بیان میکند.
مثلاً اگر پادشاهی که بر قلمروی جدیدی حکومت میکند در صورت همفرهنگی مردمان جدید چه کاری بهتر است و چه کاری بدتر و در صورت همفرهنگ نبودن چه باید کرد.
خلاصهگویی، صراحت و مستند بودنن صحبتهای نویسنده برایم بسیار شیرین بود اما موضوع کتاب مورد علاقهی من نیست؛ هرچند اگر بخواهم این کتاب را با جمهوری افلاطون مقایسه کنم (که آن کتاب هم در مورد حکومتداری است البته با نگرشی دیگر) به کتاب شهریار نمرهی بسیار بالاتری میدهم ولی در حال حاضر از سیاست و توده و اخلاقیاتی که به این دو موضوع مرتبط میشود گریزانم.
اگر به سیاست، مدیریت، تاریخ و رفتار توده مردم و بررسی عواقب سیاسی این رفتارها علاقه دارید کتاب شهریار را بخوانید و لذت ببرید.
همانطور که در پست قبل نوشته بودم تا قرن هفدهم در ایتالیا فقط دو کتاب شاخص داریم اولی همین کتاب شهریار بود و دومی کتاب دکامرون است که در پست بعد در موردش خواهم نوشت.