اصل مطلب در این کتاب عدالت است. عدالت چیست؟ قابلیت چیست؟ عدل سودمند است یا ظلم؟ و سوالاتی شبیه به اینها در این کتاب عنوان میشوند.
مثل رسالههای جذاب و خواندنی افلاطون این کتاب نیز با مقدمهای داستانگونه از حال و هوای شخصیتهای اصلی آغاز میشود که من دوستش داشتم😉 و این مقدمه به طرز ماهرانهای میرسد به این سوال که عدالت یعنی چه؟
مختصری از صحبتهای زیبای این رساله را در ادامه مینویسم:
ایراد اول: حال اگر حاکمان قانون اشتباهی را وضع کنند، چون اشتباه است به سودشان نیست و اصل عدالت نقض میشود! در جواب این ایراد گفتند که حاکم راستین اشتباه نمیکند در نتیجه قانونِ اشتباه وضع نمیکند! (البته این تعریف از عدالت و پاسخ ایراد اول از طرف مخاطبِ خشمناک سقراط بود و کمی بوی لجبازی میداد تا بررسیِ منطقی)
ایراد دوم: هر فنی برای زیردست مفید است نه برای بالادست و این خلاف صحبتی است که درباره عدالت شد. در این مورد کمی صحبت کنم چون نگاه سقراط را دوست داشتم:
بین پزشک و بیمار مشخص است که پزشک بالادست است و بیمار زیردست. فن پزشکی در این میان به سود بیمار عمل میکند و او را به تندرستی میرساند(میرساند؟!). پس پزشکی به سود زیردست است. حال سوال این است پس مزد پزشک و سود او چه؟
سقراط میگوید درآمد، جدا از فن پزشکی است. پزشکی رساندن مردم به تندرستی است ولی درآمد از فن پول درآوردن استفاده میکند. فن پزشکی به سود بیمار است و فن پول درآوردن به سود پزشک.
پس با این مقدمات میتوان فهمید که حکمران سودی نمیبرد بلکه زیردستان سود میبرند.
در انتها سقراط میگوید سوالهای زیر پرسیده شد و ما از اصل موضوع دور شدیم.
با اینکه تعریف دقیقی از عدالت مشخص نشد ولی به نظرم این کتاب به نحوی شایسته عدالت و مزایای آن را توصیف کرد. مبحث زیبایی هم در مورد حکمرانان شایسته گفت که نگفتمش ولی خواندنی است.
پست بعدی را از طریق این لینک مطالعه کنید (نمیدانم چرا پاک شده بود، مجبور به بازنشرش شدم)