ویرگول
ورودثبت نام
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

87. جمهوری، کتاب اول

و رسیدم به کتاب مفصل جمهوری😊 این کتاب ده بخش دارد، در واقع ده کتاب است که سعی می‌کنم در مورد هر کتاب در یک پست صحبت کنم.

جمهوری، کتاب اول:

اصل مطلب در این کتاب عدالت است. عدالت چیست؟ قابلیت چیست؟ عدل سودمند است یا ظلم؟ و سوالاتی شبیه به اینها در این کتاب عنوان می‌شوند.

مثل رساله‌های جذاب و خواندنی افلاطون این کتاب نیز با مقدمه‌ای داستان‌گونه از حال و هوای شخصیتهای اصلی آغاز می‌شود که من دوستش داشتم😉 و این مقدمه به طرز ماهرانه‌ای می‌رسد به این سوال که عدالت یعنی چه؟

مختصری از صحبتهای زیبای این رساله را در ادامه می‌نویسم:

یک:

  • عدالت یعنی خوبی کردن به دوستان و بدی کردن به دشمنان.
  • اگر دوست واقعی و دشمن واقعی را هم بتوان به درستی تشخیص داد باز هم این تعریف مشکل دارد چون عادل به هیچ وجه به کسی بدی نمی‌کند.

دو:

  • عدالت آن چیزی است که برای اقویا سودمند است.
  • قانون را حاکمان (که اقویا هستند) برای فرمان راندن بر زیردستان وضع می‌کنند و اجرای این قوانین عدالت است پس به نفع اقویاست.
  • بر این تعریف دو ایراد وارد است:
ایراد اول: حال اگر حاکمان قانون اشتباهی را وضع کنند، چون اشتباه است به سودشان نیست و اصل عدالت نقض می‌شود! در جواب این ایراد گفتند که حاکم راستین اشتباه نمی‌کند در نتیجه قانونِ اشتباه وضع نمی‌کند! (البته این تعریف از عدالت و پاسخ ایراد اول از طرف مخاطبِ خشم‌ناک سقراط بود و کمی بوی لجبازی می‌داد تا بررسیِ منطقی)
ایراد دوم: هر فنی برای زیردست مفید است نه برای بالادست و این خلاف صحبتی است که درباره عدالت شد. در این مورد کمی صحبت کنم چون نگاه سقراط را دوست داشتم:

بین پزشک و بیمار مشخص است که پزشک بالادست است و بیمار زیردست. فن پزشکی در این میان به سود بیمار عمل می‌کند و او را به تندرستی می‌رساند(می‌رساند؟!). پس پزشکی به سود زیردست است. حال سوال این است پس مزد پزشک و سود او چه؟

سقراط می‌گوید درآمد، جدا از فن پزشکی است. پزشکی رساندن مردم به تندرستی است ولی درآمد از فن پول درآوردن استفاده می‌کند. فن پزشکی به سود بیمار است و فن پول درآوردن به سود پزشک.

در نهایت نتیجه اینکه فن پزشکی به سود زیردست است و اگر فن پزشکی با فن پول درآوردن توأم نشود پزشک سودی نخواهد برد. واضحه به نظرم و زیبا😄

پس با این مقدمات می‌توان فهمید که حکمران سودی نمی‌برد بلکه زیردستان سود می‌برند.

سه:

  • عدالت خوش‌باوری ابلهانه‌ای است و ظلم دانایی است!
  • در بررسی این تعریف مشخص می‌شود که ظالمان آرزوی برتری بر امثال خود و و غیر آنان را دارند که این رفتارِ نادانان است و عادلان آرزوی برتری بر دیگرانی غیر از امثال خود را دارند و این رفتارِ دانایان است! پس ظلم دانایی نیست. ولی من این مورد را قبول نداشتم یعنی این استدلال قانعم نکرد!

چهار: در بررسی ظلم:

  • اگر افراد یک گروهِ ظالم با افراد درون گروه هم ظالمانه رفتار کنند موفق نخواهند شد پس در بین خود نیازمند عدالتند پس کاملاً ظالم نیستند.
  • اگر ظلم در یک فرد هم رخنه کند او دچار دوگانگی درونی می‌شود و این دوگانگی وحدت درونی را از بین می‌برد و در نتیجه قدرت عملی فرد از بین می‌رود و موفق نخواهد شد.
  • پس ظلمِ کامل موفق نیست.

در انتها سقراط می‌گوید سوالهای زیر پرسیده شد و ما از اصل موضوع دور شدیم.

  • عدالت چیست؟
  • آیا عدالت فساد و نادانی است یا قابلیت و دانایی؟
  • عدالت سودمندتر است یا ظلم؟
با اینکه تعریف دقیقی از عدالت مشخص نشد ولی به نظرم این کتاب به نحوی شایسته عدالت و مزایای آن را توصیف کرد. مبحث زیبایی هم در مورد حکمرانان شایسته گفت که نگفتمش ولی خواندنی است.

پست بعد: کتاب دوم جمهوری

پست بعدی را از طریق این لینک مطالعه کنید (نمی‌دانم چرا پاک شده بود، مجبور به بازنشرش شدم)

افلاطونفلسفهعدالتچالش تاریخ و ادبیات جهانتاریخ و ادبیات جهان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید