دیدیم که هزاره قبل با آشفتگی و کاهش قدرت پادشاهان در مصر و بینالنهرین تمام شد، در این هزاره که برابر است با سالهای 2000 تا 1000 قبل از میلاد اتفاقات بسیاری افتاده است امیدوارم خیلی پراکندهگویی نشود.
اول برویم سراغ مصر:
مصر، پادشاهی میانه یعنی 2000 تا 1800 قبل از میلاد:
در ابتدای این سالها، سلسله یازدهم در مصر حاکم است(شماره این سلسلهها و دانستنشان به نظر من که اصلاً مهم نیست! فقط بخوانید و بگذرید)، در این دوران فرمانداران ایالتی در تبس دوباره وحدت را ایجاد کردند و تبس پایتخت مصر شد، پس، مصر کمی از آشفتگی درآمد.
کمی بعد سلسله دوازدهم حاکم شد که نیرومندترین حکومت پادشاهی میانه مصر بود، به مناطق مختلفی لشکرکشی کرد و قصد توسعه قلمروی مصر را داشت. در هجوم به سواحل شرقی مدیترانه یعنی اورشلیم موفق نبود ولی در لشکرکشی به جنوب مصر موفق بود و توانست تا نوبیه را که امروزه سودان است، تصرف کند.
در زمان سلسله دوازدهم بود که موروثی شدن حکومت باب شد و پسر فرعونِ فعلی، فرعون بعدی میشد!
حدود 1800 قبل از میلاد دوباره مصر ضعیف شد، هیکسوسها حمله کردند و بر مصر مسلط شدند!!
اولین تسلط بیگانگان بر مصر، سالهای 1800 تا 1600 قبل از میلاد:
هیکسوسها بر مصر مسلط شدند و سالیان طولانی باقی ماندند. این هیکسوسها احتمالاً عموری بودند. درپست روز یازدهماز عموریان صحبت کردم و قرار شد مطلب جالبی در مورد آنها بگویم، آن نکته این است:
عموریها در بینالنهرین ساکن شدند و تلاش هم کردند برای اینکه قدرت را به دست بگیرند ولی نتوانستند؛ با این حال باعث از بین رفتن قدرت قبلی و به قدرت رسیدن اقوام جدید شدند! همین اتفاق در مصر هم افتاد، عموریان در مصر ساکن شدند و برای اولین بار یک قوم غیر مصری بر مصر حکومت کرد و قدرت را از فرعونان گرفت، هرچند مدت حکومتشان در مصر کم نبود ولی با رفتنشان دیگر مصر هیچگاه به اقتدار دوران قبل خود بازنگشت! گویا عموریان مامور بر هم زدن قدرتهای قبلی و ایجاد زمینه برای تغییر قدرتها بودند و همین!
حال که به نیمه این هزاره رسیدهایم برویم به بینالنهرین و ببینیم بعد از اینکه عموریان این ماموریت عجیب خود را انجام دادند اوضاع چگونه شد؟
بینالنهرین، سالهای 2000 تا 1600 قبل از میلاد:
شهر آشور که از دوران قدیم باقی مانده بود در اوایل این هزاره مستقل شد، از راه تجارت ثروتمند شد و در بحران اقتصادی 1800 قبل از میلاد وارد مرحله جدیدی شد.
شهر بابل که پیش از این شهری کماهمیت بود در سده 1800 قبل از میلاد به قدرت سیاسی دست یافت و تا قرنها این دستاوردش را محکم چسبید، حتی در دورانی که از نظر سیاسی ضعیف شد نفوذ فرهنگی خود را حفظ کرد. اساس فرهنگ بابلی در زمان حمورابی ایجاد شد یعنی سالهای 1800 تا 1750 قبل از میلاد.
حمورابی قانون معروف خود را در بابل مکتوب کرد که اطلاعات خوبی در مورد بابل به ما رسانده و نیز معیار تحصیل در بابل کهن بوده است.
در زمان جانشینان حمورابی قدرت بابل کم شد و هیتیها آن را تصرف کردند.
نیمه اول این هزاره نیز مجدد با کاهش قدرتهای کهن به پایان میرسد در پست بعد از نیمه دوم این هزاره خواهم نوشت.