یکی دیگر از کتابهای مربوط به فرانسهی قرن هفدهم کتاب خسیس است. این کتاب را مدتها پیش خواندم و یادم است که سبک آن بسیار برایم جذاب بود. لحن و کلماتی که در نمایشنامه استفاده شده بود و فضایی که ترسیم شده بود را دوست داشتم.
شما با خواندن نمایشنامهی خسیس درگیر خساستِ اعصابخردکن مرد داستان میشوید و درک شرایط راحت است چون نویسنده به خوبی ما را درگیر ماجرا میکند. البته راستش خساست برای من دغدغهی والای انسانی نیست -هرچند ویژگی بسیاری آزاردهندهای است- ولی در هر حال این نمایشنامه برایم خواندنی بود.
در ادامه به جای صحبت بیشتر درباره خود کتاب میخوام به قسمتی از مقدمه مترجم کتاب اشاره کنم:
من در پست قبل از نمایشنامه آندروماک نوشتهی راسین صحبت کردم و در پستی دیگر از خود نویسنده کمی نوشتم. امروز به طور اتفاقی وقتی در حال ورق زدن نمایشنامه خسیس بودم به درگیری و ناراحتی بین مولیر(نویسندهی خسیس) و راسین (نویسندهی آندروماک) برخوردم!
عجیب بود!
گویا مولیر برای اجرای نمایشنامههای راسین تلاش میکند و قصد دارد دست این جوانِ نونویسنده را که 17سال از او کوچکتر است بگیرد که راسین با رقیب او همکار میشود و بازیگر زن نمایشنامههای مولیر را نیز به سمت تئاتر رقیب میکشاند! و این خود باعث ناراحتی عمیق مولیر میشود.
عجیب است! مردمانی که از انسان و دغدغهها و روحیات و اخلاقیات مینویسند چه راحت به بیراه میروند یا چه راحت آزرده میشوند!
عجیب بود!