ویرگول
ورودثبت نام
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضویهر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

3.شب دیر بخوابی داستان داریم!

اگر به نور حساس باشی، به صدا هم حساس باشی، در سکوت هم خوابت نبرد! می‌شوی مثل من که باید چیزی در گوشم فرو کنم که موسیقی یا داستان یا صدای یکنواختی باشد که اوج و فرود نداشته باشد! که هم سکوت نباشد که اجازه ندهد بخوابی و هم تغییر ناگهانی صدا نباشد که ناگهان برق از سرت بپرد!

در حال مبارزه با این حساسیت‌های لوس هستم. حساسیت‌هایی که به دلیل عادت‌های بچگی در من شکل گرفته است. حساسیت به نور به چشم و اعصابم برمی‌گردد، آن هیچ؛ زیرا می‌توان با قرار دادن چیزی روی چشم حلش کرد ولی حساسیتم به صدا از آنجا پیدا شد که کم‌کم دغدغه‌های ذهنی خوابم را سبک کرد و این موضوع برمی‌گردد به حدود 13سالگی! و با سبک شدن خواب کم‌کم هر صدای خارج از زمینه‌ای بیدارم می‌کرد. تا اینجا هم طبیعی است اما حساسیت به سکوت داستانی دارد.

پدر دوستدار فیلم و سریال و فوتبال بود؛ بعد از پایان روز کاری اندکی استراحت می‌کرد و بعد تا پاسی از شب تلویزیون بود که می‌خواند و پدر بود که تماشا می‌کرد و من بودم که باید خوابیدن در چنین شرایطی را می‌آموختم. کم‌کم به یکنواختی صدای تلویزیون عادت کردم و چون این عادت حدود 15سال با من بود حالا دیگر خوابیدن در سکوت برایم سخت است!

در راه مبارزه با این حساسیت‌ها شبها در حال تمرینم که نه چیزی در گوشم بگذارم و نه هیچ صدای محیطی در حال پخش باشد ولی خب! آژیر ماشین همسایه ناگهان جیغ می‌کشد و قطع هم نمی‌شود چون همسایه احتمالاً بدون حساسیت‌های درونی‌شده در خواب ناز است. یا جنگ سگ‌ها یا گربه‌ها در تاریکی و سکوت شب ماجرای مستندی جذاب می‌شود. یا موتورسواری هوس ویراژ دادن می‌کند شاید هم دلش گرفته به دل تاریکی شب زده است.

به هر حال این مبارزه به نظرم راهی طولانی دارد و برای رفع حساسیت‌هایم باید چند سالی زمان بگذارم ولی می‌دانم که می‌توانم.

خوابحساسیت
۷
۴
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید