
این روزها دیگر همه این جمله را تأیید میکنند که ایرادی ندارد متفاوت باشی! امروز میخواهم کمی در این مورد صحبت کنم. میگذرم از اینکه این جمله چه کاربردی دارد و بیادبی و بیحرمتی و هر چی «بی»های بد است را نمیتوان در پشت حفاظ متفاوت بودن نگاه داشت و حتی میگذرم از اینکه متفاوت بودنی زیباست که در تو باشد نه اینکه آن را به زور به خود بچسبانی.
در ذهنم مرور میکردم که من خیلی به خودم ایراد وارد میکنم، به دیگران هم همینطور. مدتی است که تصمیم دارم این اخلاق را دور بریزم و در مسیرش هستم ولی همه میدانیم که مسیر تغییر کند پیش میرود، اما امروز به این فکر کردم تقریباً همهی کسانی که میشناسم همینگونهاند. در ابعادی از زندگی به خود و دیگران زیادی ایراد وارد میکنند! بیش از آنچه لازم است و حتی بیش از آنچه مفید باشد.
این چه ربطی به حرفهای قبلیام داشت؟ ربطش این است که گویی ما واقعاً متفاوت بودن را در عمل نمیتوانیم تاب آوریم. نمیتوانیم بپذیریم کسی تنبل است و به هر حال زندگیاش همینگونه هم خوب پیش میرود. نمیتوانیم بپذیریم کسی حوصلهی تفکر ندارد و با این حالش خوش است. نمیتوانیم بپذیریم کسی آنگونه که ما را خوش میآید معاشرتی نیست و همین برایش راه مناسبی است.
ما نمیتوانیم آدمها را بیرون از چهارچوب هنجاری ذهنیمان بپذیریم، حتی خودمان را مدام جمع میکنیم تا از این چهارچوب بیرون نزند. این ناتوانی با آن ژست روشنفکرانه که «ایرادی ندارد، متفاوت باشی!» در تعارض است.
امروز خیییلی گشتم ولی در دایرهی آشنایان بیشمارم، در گذشته و حال، حتی یک نفر را هم نیافتم که رهاتر از آن باشد که ذهنش را در قید این چهارچوبها ببیند. بعضیها سختگیرترند، دامنهی اعمال قدرت برخیها بیشتر است؛ برخی اهل بروزش هستند و برخی دیگر در خودشان جلسه تشکیل میدهند اما گویی انسانِ اجتماعیِ متمدن امروز اسیر چهارچوبی ذهنی است که نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
حرفم بیچهارچوبی نیست، حرفم این است همانطور که آزار دیگران حتک حریم آنان است، دیگران را با طعنه و کنایه و نگاه زهرآلود و ایرادگیری در چهارچوبی جز آنچه چهارچوب خودش گذاشتن نیز حتک آزادی فردیست.
ما برای خودمان و برای دیگران نه تنها ناظریم در اغلب موارد ناظم هم هستیم. خیال میکنیم نظم آنست که ما میگوییم، درست آنست که ما میدانیم. خوب آنست که ما به آن واقفیم و خود را خیرخواه دیگران معرفی میکنیم و چهارچوب خودمان را بر آنها قالب میکنیم!
قبل از آن ژست روشنفکری باید بپذیریم که هنوز در پذیرش چهارچوبهای متفاوت از چهارچوب خودمان ناتوانیم.