ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

53. علم‌خوانی: کم‌کم چاله چاه شد: چاه انقلاب علمی

احتمالاً‌ اتفاق این عکس افسانه است!
احتمالاً‌ اتفاق این عکس افسانه است!

توی پست قبلی گفتم که دو تا مجموعه دارم در مورد انقلاب علمی و قصد دارم اونها رو ببینم🙄

دارم می‌بینم ولی دیدم چاله رو داره می‌کنه چاه🤣 البته من سرم برای این چیزها درد می‌کنه، مجموعه‌ای که اول شروع کردم یه دوره تاریخ علمه که به نظرم خوب و قشنگ هم داره توضیح میده.

یه حس باحالی هم داره بهم میده،‌همون حس تکمیل اون پازل کلی. از طرفی یه چیز دیگه هم میگه که همیشه چیزهای جدید هم وجود داره.

بارها در حین دیدن ویدئو مجبور میشم مکث کنم، گوگل کنم، فکر کنم و بعد ادامه بدم و راستش شاید برای شمایی که میخونین مسخره باشه ولی برای من یکی از لذیذترین حس‌ها و لحظه‌ها همین درگیری فکریه.

گاهی به خودم میگم من دارم از تفکر به عنوان مخدر استفاده می‌کنم! خودم رو غرق چیزی می‌کنم تا چیزهایی که زورم بهشون نمی‌رسه تو مغزم وول نخورن! توی پست بعدی از این حسم می‌گم.

خلاصه با این کلاس تاریخ علم دارم کیف می‌کنم.

تا اینجا که 7جلسه ازش دیدم از نظرات ارسطو در مورد حرکت شروع کرده به صحبت تا رسیدیم به گالیله و آزمایش‌هاش و درک و دریافت‌هایی که داشته.

الان نمی‌خوام از چیزی از تاریخ انقلاب علمی و اینا بگم چون می‌خوام وقتی منابعم رو کامل خوندم یه پست مرتب ازش بذارم،‌یعنی قصدم از اینجا به بعد همینه. از رنسانس به بعد برام جدی‌تره و هر موضوعی باید کامل بشه تا بتونم مرتب ازش بگم.

ولی دوست دارم چند تا نکته از این 7 جلسه رو بنویسم:

اول اینکه ما (خیلی از آدمها) یه تصوری از علم داریم و فکر می‌کنیم هر چیزی که علم گفته اثبات شده، ولی آیا اینطوره؟

علم هم مثل همه‌ی دریافتهای انسان نیاز به یک سری اصول اولیه داره، چیزهایی که بدیهی در نظر گرفته بشه و بر مبنای اونها بشه حرف جدیدی زد وگرنه میشه قضیه‌ی اون لاک‌پشت‌های تا بی‌نهایت.

توی این جلسات یکی دو بار به پیش‌فرض‌های متافیزیکی علم اشاره کرد و از این اشاره خوشم اومد: (البته فکر کنم استاد این اعتراف رو کرد چون به سمت فلسفه متمایل‌تره تا علم. معمولاً دانشمندا این موارد رو بیان نمی‌کنن).

مثلاً: چیزی که عقل ریاضی به صورت ایدئال فرض می‌کنه و به طور تقریبی با مشاهدات سازگاره حقیقت جهانیه.

خدایی اینو چجوری میشه اثبات کرد؟

گالیله از کجا مطمئن بود با حذف همه‌ی نیروهای مقاومتی و تقریب‌ زدنهای زیاد به گزاره‌ی درست میرسه.

باید یادمون باشه علم ما هنوز هم حداقل روی یه پایه‌ی متافیزیکی وایساده.

دوم هم اینکه خیلی وقتها چنان به یک جنبه از کار یک فرد دقت می‌کنیم و جنبه‌های دیگه رو نادیده می‌گیریم، ولی آیا جنبه‌های دیده نشده همراه خودش چیزهای مهمی نداره؟

وقتی از ارسطو و استدلال‌های عقلی او نقد میشه بلافاصله گالیله و حتی ارشمیدس با آزمایشات تجربی رو در مقابلش نباید گذاشت.

اینها ترکیبی از عقل و تجربه رو به کار بردند و حتی خیلی جاها دقیقاً از همون روش ارسطو استفاده کردن. مثلاً مستقل بودن جرم از سرعت سقوط آزاد بر مبنای توصیف گالیله کاملاً یک آزمایش ذهنی و در نتیجه استدلال عقیله!

در کل می‌خوام بگم همیشه تعادل قشنگه. نه آنچنان باید ارسطو رو کوبید که استدلال عقلی دمشو بذاره رو کولش و بره و نه اونقدر باید تجربه رو باد کرد که ما رو به اشتباه بندازه.

به نظر من علم دوستیِ این دو هست و اتفاقاً برعکس تصور رایج همیشه علم بر تجربه مقدم نیست. گاهی (و شاید خیلی از اوقاتی که نمی‌دونیم) تجربه مقدم بر علم بوده مثل ماشین بخار. شاید چون صنعتگران بیشتر افراد عملگرا بودند کمتر فرصت یا حوصله کردن که از دستاوردهاشون بنویسن.


انقلاب علمیتاریخ علمعلمفیزیکگالیله
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید