شروع جذاب آثار افلاطون با متنی به نام آپولوژی است، این متن دفاعیه سقراط در اولین و آخرین دادگاهش است.
من این متن را بسیار دوست دارم، اول اینکه افلاطون به نظر من نویسنده خوبی برای مکالمات است و حتی اگر متن را از دید خود و با تفکر خود نوشته باشد هم جذابیت و عمق خوبی دارد. دوم اینکه از سقراطی که افلاطون و گزنفون و معدود کتابهای تاریخی دیگر معرفی کردهاند همین خوشمزگیها و سرتق!بازیها برمیآید؛ بنابراین من متن افلاطون را خیلی دور از واقعیت که نمیدانم هیچ، گمان میکنم بر واقعیت با درصد زیادی منطبق هم هست. به هرحال این نظرم شخصی است و نمیدانم اهل فلسفه و تاریخ در این مورد چه میگویند.
برای مقدمه لازم نیست بگویم چرا سقراط دادگاهی شده است زیرا خودش مفصل و زیبا در متن آپولوژی توضیح میدهد اما لازم است یادآوری کنم که سقراط در زمان حکومت سی جبار در آتن زیست، بسیار هم مخالفت کرد ولی دادگاهی نشد (شاید هم شانس آورد) ولی در دوره بازگشت دموکراسی در آتن دادگاهی و کشته شد. نمیخواهم از نظر خودم که منتقد دموکراسی هستم صحبت کنم فقط میخواهم توجه شما را به این نکته جلب کنم. کمی در موردش میتوان اندیشید.
و اما درباره گوینده متن آپولوژی:
من به نظم فکری و قدرت اندیشه سقراط (شاید هم افلاطون) غبطه میخورم. در مکالمات بعدی که در مجموعه افلاطون میخوانیم بسیار میبینیم ولی همینجا در دادگاه هم سقراط بسیار منظم میاندیشد و سخن میگوید. سخنانی که گمان نمیکنم به شکل متن سخنرانی در ذهنش آماده کرده باشد بلکه تنها به آنچه میخواهد بگوید میاندیشد و بعد بلافاصله مواد بیانی اندیشهاش در مغزش به صف میشوند!!!
آپولوژی سه بخش دارد:
در بخش اول سقراط مفصل به دفاع از خود میپردازد و میگوید که من دو دسته شاکی دارم، شاکیانی قدیمی که از سالهایی که شما (مخاطبان اصلی دادگاه افراد جوانی هستند) کودک بودید با من مخالف بودند و شاکیانی که امروز بر من اقامه دعوا کردهاند. سپس ابتدا به دسته اول پاسخ میدهد و آن موضوع را میشکافد و بعد به مورد شکایت امروزش میپردازد.
برای اینکه این پست طولانی نشود و حرفهایم در مورد متن آپولوژی نیمه نماند را در پست بعد آنها را مینویسم.