این پست شروع دومین تترالوژی (چهارگانه) از رسالات افلاطون است یعنی: لیزیس، لاخس، خارمیدس و آلکیبیادس.
در چهارگانه اول از نظر زمانی در حوالی دادگاه سقراط فلسفیدیم! ولی در این چهارگانه از نظر موضوعی به دنبال کشف معنای برخی از تعابیر هستیم، در این رساله که مخاطب اصلیِ سقراط لیزیس است؛ در مورد دوستی بحث میشود.
قبل از موضوع اصلی باید بگویم توانایی افلاطون در توصیف شرایط مکالمه برای من بسیار دوست داشتنی است هر چند به مواردی مثل پوشش اشخاص یا شکل مکان زیاد پرداخته نمیشود ولی میتوان حس حاکم بر مکالمه را به خوبی دریافت. افلاطون قلم روانی داشته است (شاید باید بگویم دارد، چون با نوشتههایش هنوز در این جهان سخن میراند و از استادش خاطرهها میگوید).
سقراط در این رساله نیز مانند دیگر مکالماتش از موارد متعددی سخن میگوید مثل روش صحیح حرف زدن با معشوق برای جلوگیری از مغرور شدنش! و دلیل اصلی آزادی و مسئولیت فردی؛ ولی بحث اصلی که ناخواسته نیز شکل میگیرد بررسی "دوستی" است.
در راه کشف این معنا سقراط بر حسب عادت همیشگیاش به پرسش و پاسخ و بررسی پاسخها میپردازد و در این راه اگر راهی راه به اشتباه رود بازمیگردد و مجدد شروع میکند. در این رساله بحث بدون نتیجه قاطع در مورد دوستی به پایان میرسد ولی شکل استدلال نکاتی در خودش دارد.
چگونه میتوان فهمید چیزهایی که پذیرفتیم و پرسش و پاسخها در مسیر درستی قرار دارد؟
سقراط در همه حال پاسخها را بررسی میکند و گاهی آنها را بر مبنای اصول فکری توافق شده و گاهی با توجه به پاسخهای قبلیِ پذیرفته شده تایید یا رد میکند. در این راه گاهی پاسخ برخی سوالها با پاسخ سوالی دیگر سر سازش ندارد، در این حال سقراط میفهمد راهی که آماده است درست نبوده است و برای اصلاح آن تلاش میکند.
میخواهم مسیر این مکالمه را به اختصار بنویسم تا با روش فکری سقراط بیشتر آشنا شویم:
اولین شروع:
شروعی دوباره:
شروعی سهباره:
باید خود متن را بخوانید تا متوجه جذابیت بحث شوید من خییییلی خلاصه نوشتمش!
در اولین خوانش، این متن به نظرم لوس آمد، راهی که برای تعریف دوستی پیش گرفته میشود خیلی دور از موضوع است ولی در بازخوانی متن متوجه شدم که این روش علاوه بر اینکه در مورد استدلال و خسته نشدن از آن است در مورد چگونگی پرداختن به تعاریف هم هست. شاید برخی چیزها مثل دوستی به نظر برسد کاملاً واضحند ولی همینکه مورد بررسی قرار میگیرند در پس پرده پنهان میشوند! (مثل گربه شرودینگر?)
زیاد نوشتم و همینجا این پست طولانی را تمام میکنم.