توی پست 3، از این کتاب براتون یه کوچولو گفتم ولی اینجا میخوام خلاصهای از نکات خوبش رو بنویسم:
این کتاب چهار پرده داره:
«اگر ما بخواهیم نتایج فلسفی را از وجود خودمان، اهمیت خودمان و اهمیت جهانمان استخراج کنیم نتیجه باید بر پایهی علوم تجربی باشد. دانستن یک ذهن خلاق به این معنی است که بتوانیم تصوراتمان را با شواهدی از دنیای واقعی وفق دهیم و نه بر عکس آن. خواه این نتایج برایمان خوشایند باشد خواه نباشد.»
در بررسی کیهانشناسی باستانی به سراغ مصر و چین و بابل و یونان و بعضی جاهای دیگه میره و خب یه مرور کامل روی این مبحث داره.
چیزی که برام جالب بود توجه معماری معابد به نور بود.یعنی نور که از خورشید میرسه و توی خیلی از فرهنگهای باستانی خدای مهمیه جوری باید بتابه که مقدسترین قسمت معابد بیشترین نور رو در روز داشته باشه.
این موضوع خودش نیازمند معماری ماهرانهایه😉
در ادامه مهمترین موضوع، روند پیشرفت در مورد زمینمرکزی و ترسیم افلاکه. از ارسطو بگیییییر تا بطلمیوس و کتاب معروف المجسطی.
با کوپرنیک کیهانشناسی فصل جدیدی رو شروع میکنه (که داستانش رو باید چند وقت دیگه مفصل بگم براتون) و بعد با کارهای تیکو براهه و گالیله و کپلر ناگهان شکل جدیدی از جهان رخ مینمایاند! و نیوتون مهر نهایی رو پای این تغییر نگاه میزنه.
این کتاب با اینکه رویکردش خلاصهوار گفتنه ولی به نظرم خلاصهای گفته که حق مطلب ادا نشده یعنی برای کسی که آگاهه این پرده مرور خوبیه ولی برای یه ناآگاه همه چیز خیلی سریع رد میشه و مطلب جا نمیفته.
بهتر بگم چیزی باعث این تغییر بینش در دانشمندا شده و برای درک این بینش جدید لازمه ما هم به درک همون زمان برسیم، چیزی که خوانندهی ناآگاه یا کمآگاه با خوندن این پرده از کتاب بهش نمیرسه.
با ورود انیشتین به این حوزه همه چیز رنگ فیلمهای علمی-تخیلی به خودش میگیره! نسبیت خاص و عام انیشتین واقعاً هیجانانگیز و خیالگونه است. این ماجرا رو هم مفصل باید براتون بگم.
ولی باز کتاب در اینجا عجولانه عمل کرده و با فرض اینکه خواننده اطلاعات و درک خوبی از این موضوع داره زود و سریع عبور کرده... به نظرم این کتاب شبیه خاطرهبازی بین چند آگاهه تا یه کتاب آگاهیدهنده.
ولی از حق نگذرم برای مخاطبِ جستجوگر پر از سرنخه... سر نخ رو بگیر و برو خودت کامل بخون...
این پرده رو رسماً نفهمیدم!!! شاید باید بعدها بیام سراغش...
کتاب برای کسایی که دوست دارن یه نخی، نقشهی راهی برای کیهانشناسی داشته باشن خیییلی خوبه ولی برای کسی که بخواد با خوندن یه کتاب چیزی دستگیرش بشه حسابی منحرفکننده است.
چرا؟ چون طرف فکر میکنه فهمیده و الان یه دور کیهانشناسی رو مرور کرده ولی اصلاً اینطور نیست.