توی پست 8 از نویسندهی این کتاب نوشتهام و امروز یه کوچولو از خود کتاب بگم:
کتاب با یه نظم منطقی و قشنگ از ارستو و عقاید او شروع میکنه تا برسه به تقریباً آخرین دانشمند اثرگذار قرن بیستم، هایزنبرگ.
1. در قسمت اول ارستو با همهی جلال و جبروتش معرفی میشه و انتقادهای به جایی هم بهش میشه که دل منو حسابی خنک میکنه. نثر کتاب در این قسمت خیلی زیباست و واقعاً شما رو یاد داستانگویی میندازه.
2. بعد از دوران ارستویی که تا رنسانس ادامه داره وارد مرحلهی جدیدی از دانش میشیم که در این کتاب با تولد منطق ریاضی با سبک جدید نوشتاری بیانش کرده... من دانشم در این زمینه صفره و فقط میتونم بگم از خوندن این قسمتها و نظم فکریِ موجود در بیان و پیوند بین موضوعات لذت بردم.
هیچجایی من گنگ نبودم که خب! چه ربطی داشت؟ همه جای این بخش (مثل بقیهی بخشهای کتاب) روشنه که سوال چی بوده و مشکل کجا بوده و چی شده که مثلا آقای یک در گل گیر کرده و آقای دو اومده نجاتش داده. (متاسفانه اسامی خانمها خیلی کمه... تاریخ علم شاید تا قرنها به توازنی مناسب در این زمینه نرسه)
3. قسمت آخر کتاب در مورد مکانیک کوانتومه که من هنوز نخوندمش... ولی بعیده به خوبیِ قسمتهای قبل نباشه.
نظم فکری، یکپارچگی و پیوند منطقی بین مطالب، نثر زیبا و تسلط نسبی بر تاریخ علم چیزیه که کتاب رو حسابی برای من خوندنی کرده. کمتر کتابی بوده که بتونه پراکندگیِ موجود در رویدادهای تاریخ علم رو جوری کنار هم بنشونه و به مخاطب ارائه کنه که انگار همه چیز رو با زنجیر منطق به هم وصل کرده.
کتاب خوبیه.