در ادامهی پست قبلی امروز وارد اصل کتاب گالیله میشیم:
این توضیح رو بدم که من خییییلی خلاصه و یادداشتوار از این کتاب عبور میکنم ولی کتاب داستانگونهی پر طنزیه. اگه دوست داشتید میتونید خودتون بخونیدش. من ترجمهاشو پیدا نکردم و مثل کتاب کوپرنیک مجبور شدم انگلیسیشو بخونم😟
در قسمت اول از این روز سه دوست به بررسی روش استدلالهای ارسطو مشغول میشن. سالویاتی در نقض بعضی از دستاوردهای هندسیِ این استدلالها اشاره میکنه و ساگردو هم باهاش موافقه و سیمپلیسیوسبه دفاع از ارسطو مشغوله.
جملهای در این بین مطرح میشه که دوست دارم یادداشتش کنم:
جایی از این صحبت میشه که چرا باید عدد سه و مجموعههای سهتایی کامل باشن؟ چه عیبی در مثلا عدد 4 هست؟ این نظر ارسطو بر چه مبناییه؟
بعد سیمپلیسیوس میگه اگه اثبات قانعکنندهتری وجود داشت ارسطو اون رو میگفت!
این تمام نقدیه که شخص من به ارسطو و بهتر بگم به پیروان ارسطو دارم. آقا/خانم! به قول حسین پناهی ارسطو آدم بود، دندون داشت، تو خونش آهن بود، وقتی که خواب کم داشت چشاش قرمز میشد... خب! این آدم هم ممکنه اشتباه کرده باشه و ممکنه خیلی چیزها رو نمیدونسته. اصلاً بعد از این همه سال باید بگیم به کشف و درک جدید رسیدیم چیزهایی که زمان ارسطو نبوده!
بعد از اینکه یه مقدار راجع به حرکت از نگاه ارسطو (که هنوز هم نگاه رایج بود)و ابعاد سهگانه صحبت میکنن که برای من جالب نیست میرسن به موضوع مکان زمین در جهان.
برای درک بهتر این موضوع چند تا نکتهی کوچولو از دانستههای خودم در مورد نگاه ارسطو اینجا اضافه کنم بعد برم سراغ متن گالیله. چرا اینا رو میگم؟ چون اگه اینها رو ندونیم متوجه نمیشیم گالیله داره چی میگه و حرفهاشو از کجا آورده!
ارسطو خیییییلی حرفها زده اما دونستن چند تا از حرفهاش در مورد حرکت و کیهان برای خوندن این کتاب لازمه، ارسطو میگه:
خب حالا این دوستان گالیله میخوان در مورد زمین صحبت کنن:
سالویاتی میگه خود ارسطو و بطلمیوس میگن حرکات اجرام آسمانی یا سکونه یا دایرهای یکنواخت. خب زمین جرم آسمونی محسوب نمیشه؟ چه فرقی بین زمین و مثلاً مریخ هست؟ اگه جرم آسمانی محسوب بشه پس یا ساکنه یا حرکت دایرهای داره. خب! چی میشه که سکون رو بر دایرهای ترجیح میدیم؟
سیمپلیسیوس جواب میده که زمین جرم آسمانی محسوب نمیشه چون قابل تغییر و فساده! از طرفی زمین تاریک و بینوره ولی همهی اجرام آسمونی نور دارن پس معلومه زمین با اونا فرق داره.
سالویاتی میگه چطور متوجه میشی زمین قابل تغییر و فساده ولی اجرام آسمونی نه؟
سیمپلیسیوس میگه چون هر روز داریم میبینیم اون گیاه پژمرده میشه، اون یکی حیوون میمیره، طوفان و سیل و چه و چه. این همه تغییر! ولی توی آسمون این چیزها رو نمیبینیم. اصلاً تغییری نیست.
سالویاتی میگه خب! ما تغییرات مثلاً چین رو چطور تشخیص میدیم؟
سیمپلیسیوس میگه اونجا هم تغییر هست ولی چون دورن ما نمیبینیمشون.
سالویاتی میگه آفرین! دوری باعث میشه ما چیزهای مختلف رو نبینیم حالا چطور میشه استدلال کرد در آسمون که انقدر از ما دوره تغییری نداریم؟!
این بحث کمی ادامه داره ولی اصل حرف همینی بود که نوشتهام.
سالویاتی میگه این روزها مشاهدههای مختلفی داریم که نشون میده جهان اون شکلی نیست که ارسطو گفته. مثلاً اون میگفت دنبالهدارها زیر کرهی ماه هستن ولی حالا ما اونها رو بالاتر از ماه هم دیدیم. تازه دو ستارهی جدید هم کشف شده که توی آسموننگارههای قبلی وجود نداشتن. روی خود خورشید هم لکههایی دیده شده. اگه ارسطو امروز بود باز روی نظر قبلیش که جهان آسمونی غیرقابلتغییره پافشاری میکرد؟
سیمپلیسیوس میگه اون دنبالهدارها که طبق حرفهای فلانی زیر کرهی ماهن و اون حرف شما درست نیست. اون ستارههای جدید هم که اشتباه دیداریه و اما لکههای خورشیدی احتمالاً اجرام آسمونی هستن که وقتی جلوی خورشید کنار هم جمع میشن ایجاد تاریکی میکنن و جمع و پخش شدن اونها تغییر ظاهری رو ایجاد میکنه.
میبینید! قاطعیت در تأیید و رد یه چیز در سیمپلیسیوس خیلی شدیده. این چیزیه که من ازش بیزارم و با کمال شرمندگی سالهای زیادی هم دچارش بودم. الان فکر میکنم هیچ چیز قطعیای وجود نداره!
سالویاتی میگه این لکهها فقط دور خورشید نیستن، لبههاش هم هستن، در ضمن اگه پرسپکتیو بدونی متوجه میشی که اونها چسبیدن به خورشید و روی سطحشن و دورش نمیچرخن. از طرفی تغییر این لکهها به شکلیه که به نظر نمیرسه تغییر در یه جرم کروی بتونه به این سرعت باشه و این تغییر شکل رو نشون بده! شکلشون هم شبیه کره نیست!
سیمپلیسیوس میگه باید دقیق ببینم بعد نظر بدم
سالویاتی میگه ارسطو نگفته به خاطر فاصلهی زیاد هیچوقت نمیشه دقیق راجع به آسمون نظر داد؟ نگفته که تجربهی حواس بر هر استدلالی ترجیح داره؟
سیمپلیسیوس میگه بله اینها رو گفته
سالویاتی میگه خب! این حرف ارسطو که تجربهی حواس بر هر استدلالی ترجیح داره کلیتر از اینه که آسمان تغییرناپذیره و بهتره بگی آسمون تغییرپذیره چون حواس من این رو دیده. نه اینکه بگی آسمون تغییرناپذیره چون ارسطو گفته.
اینجا ساگردو حرف جالبی میزنه،میگه من میتونم ببینم که سیمپلیسیوس تحت تأثیر قرار گرفته ولی در حیرته و گیج شده. داره فکر میکنه وقتی همهی علوم مبتنی بر ارسطوئه اگه اونو عزل کنیم کی رو جاش بذاریم؟ با ویرانی کاخهایی که بر پایههای ارسطو ساخته شده بود چه بکنیم؟ اختلافات رو چطور و بر چه مبنایی حل کنیم؟
ادامهی کتاب در پست بعدی