توی پست 62 از کتابهایی که در ابتدای 60روز دوم میخوام بخونم گفتم. از اون لیست کتاب کوپرنیک رو خوندم و در پست 67 و 68 و 69 ازش نوشتم و امروز میخوام نوشتن از کتاب گالیله رو شروع کنم، کتابِ گفتگو در باب دو نظام عمدهی عالم:
اینکه یه کتاب علمی اون هم از نوع جنجالی به شکل گفتگو نوشته خیلی باحال نیست؟ به نظرم باید از اینجور چیزها یاد بگیریم.
کمی از کتاب بگم بعد بریم وارد موضوع بشیم:
یادمون باشه گالیله در ایتالیاست و رم که مرکز ایتالیاست مرکز امپراتوری روم بوده و در زمان گالیله هم کلیسا صاحب قدرت بزرگیه.
گالیله در ابتدای کتابش از سانسور صحبت میکنه و اینکه چطور با صدور فرمانهای حاکمیت راه بر پویایی اندیشه بسته شده. اشاره داره به اینکه از زمان فیثاغورس حرفهایی در مورد حرکت زمین پیش اومده بود ولی بعد در امپراتوری روم این حرفها خفه شد.
موضع خودش رو هم در مقدمه تعیین میکنه میگه میخوام طرف کوپرنیک رو بگیرم و با فرض درست بودن مدل او مشاهدات رو بررسی کنم.
یه چیز جالب هم در مورد پیروان ارسطو میگه. طرفداران ارسطو به مشائیان معروفن دیگه. چون ارسطو همش راه میرفته در حال درس و مشائیان یعنی راهروندگان با همین اسم قرنها باقی موندن. گالیله میگه اینها راه نمیرن که! اینها به ستایش سایه مشغولند و تنها کارشون حفاظت از یه سری استدلال فلسفی غلطه!
من از این حرفش خیلی خوشم اومد. در واقع دلم خنک شده😂
گالیله بعد از مزه و تیکه انداختن میگه توی این کتاب قصد داره بگه که:
در انتهای مقدمه گالیله از روش نگارش کتاب و شخصیتهاش میگه:
میگه ترجیح داده کتاب رو به شکل مکالمه و دیالوگهای بین دوستان بنویسه تا مورد فهم همه باشه و در ادامه شخصیتهای کتابش رو معرفی میکنه:
و خودش هم در گفتگوها شرکت نداره😂
تا همین مقدمه برای این پست کافیه... پست بعد وارد روز اول بحث میشیم