در ادامهی پست قبلی:
در ادامه:
قبل از ورود به موضوع جدید مدتی در مورد تغییرات آسمانی و نظرات مخالف اون صحبت شد و سالویاتی تناقض گفتهها رو مشخص کرد که من از گفتنشون صرفنظر میکنم.
اینجا ساگردو یه مقدار فلسفی میشه و میگه من اصلاً نمیفهمم چرا سکون باید بهتر از حرکت باشه. در نظر من تغییر و تحولاته که زمین رو با شکوه میکنه. حرکت نشان از زایش و فعالیته. ساگردو معتقده دلیل برتر دونستن تغییرناپذیری ترس از مرگه. انگار مردم دوست دارن زندگی تا همیشه باشه و برای همین شاهدی برای این آرزو لازم دارن.
سیمپلیسیوس: تغییرپذیری برای زمین خوبه چون در حال فعالیت و زایش و نیازمند چیزهای مختلفه ولی برای اجرام آسمانی که کارشون خدمت به زمینه تغییرپذیری خوب نیست در ضمن اونها فقط به نور و حرکت نیاز دارن.
ساگردو: آهان! پس همهی این اجرام کامل و الهی آفریده شدن برای زمین! خب! حالا یه سوالی دارم: چرا اینها که دارن به زمینِ فانی خدمت میکنن لازمه جاودان باشن!؟
ساگردو یه عبارت طنازانه هم داره میگه اگه اجرام آسمانی روی رشد موجودات زمینی نقش دارن لازمه خودشون هم در حال تحول باشن وگرنه مثل اینه که یه مجسمه بذاریم کنار یه زن و منتظر بچهدار شدن اون زن باشیم😂
سیمپلیسیوس: تغییر در سطح زمینه و به کل کره آسیب نمیزنه
ساگردو: خب! چطور نمیشه همین حرف رو در مورد اجرام آسمانی زد؟
سیمپلیسیوس: نمیشه اینجوری باشه چون تغییرات مثلاً روی ماه بیخودیه و طبیعت کار بیخود نمی کنه.
ساگردو: چطور بیخوده؟ رو چه حسابی؟
سیمپلیسیوس: چون همه چیز روی زمین در خدمت انسانه ولی روی ماه چی؟ مگه اینکه بگید روی ماه هم مردمی زندگی میکنن!
ساگردو: نمیگم و نمیدونم روی ماه چه خبره ولی من قانع نمیشم که چون ما اونجا نیستیم اونجا هیچی نیست! شاید اونجا جهانی باشه خارج از تصور ما. اگه بچهای توی جنگل بزرگ بشه فکر میکنه همه جا شبیه جنگله.
در ادامه کمی در مورد ماه و تفاوتش با زمین صحبت میشه که با توجه به رصدها و نقاشیهای دقیق گالیله از ماه دور از ذهن هم نبود ولی من از نوشتن اینها هم میگذرم ولی نقاشیهای گالیله از ماه رو ببینید:
در ادامه بحثی مفصل دربارهی دانایی و نادایی و ساخت انسان و ساخت طبیعت و این چیزها داریم که درسته که به علم مربوطه ولی چون از موضوع اصلی دوره نمینویسمش همینقدر بگم که مبحثی تقریباً فلسفی در مورد درک انسانه و چون در قالب مکالمه و بیان نظرات موافق و مخالفه جذاب هم هست.
در آخر این روز و انتهای بحثی که من عنوان پنج رو بهش دادم سالویاتی نکتهی جالبی میگه که با گارد سیمپلیسیوس هم مواجه میشه.
سالویاتی: من معتقدم عقل انسان با عقل الهی برابری میکنه. انسان برای درک یک چیز لازمه مرحله مرحله از آسمون به سخت پیش بره و بالاخره به چیزی که لازم داره برسه ولی عقل الهی به طور شهودی ناگهان به همهی اطلاعات و دانش میرسه. بین دانش لازم و همهی دانشها نوعی برابری برقراره.
از نگاهش خوشم اومد😂
روز اول با همین مبحث تموم شد.