همین ابتدا بگویم این رساله را اصلاً دوست نداشتم?
مکالمه در این کتاب بین یک فرد بیگانه و تهئهتتوس شکل میگیرد و بحثی مفصل برای شناخت سوفیست را شاهدیم. بحثی که اصلاً برای من جذاب نبود. ابتدا از تغییر در شکل بحث خوشم آمد چون سقراط روشی متفاوت دارد و این بیگانه روشی دیگر ولی در روند بحث خسته شدم و ترجیح میدادم این بحث را با سقراط پیش میبردم تا با این غریبه!
اما چکیدهای از این بررسی را در ادامه مینویسم:
هنر دو نوع است: ساختن و کسب کردن.
هنر کسب دو نوع است: کسب با اجبار و کسب با نیرنگ. (اجبار آشکار جنگ است و اجبار پنهان نیرنگ)
نیرنگ بر دو نوع است: با موجودات بیجان و با جانداران. نیرنگ با جانداران شکار است.
شکار بر دو نوع است: در آب و در خشکی.
شکار در خشکی بر دو نوع است: شکار موجودات اهلی و موجودات وحشی.
شکار موجودات اهلی بر دو نوع است: شکار با زور مثل راهزنی و بردهگیری و شکار با معتقد ساختن مثل فرمانروایی و گفتگو.
شکار با معتقد ساختن بر دو نوع است: نوعی برای اقناع تکتک افراد و نوعی برای توده مردم.
آنکه برای اقناع تکتک افراد است بر دو نوع است: نوعی با طلب مزد همراه است و نوعی با تقدیم هدیه.
آنکه با طلب مزد همراه است بر دو نوع است: چاپلوسی که خوشی و لذت را به فرد میدهد و سوفیستی که ادعا دارد قابلیت را به فرد میآموزد.
فکر کنم معلوم شد چرا با این روش راحت نبودهام!
با همین روش دو نیم کردن هر چیز به تعاریف دیگری هم میرسد که من فقط نتیجه آن را بیان میکنم.
تعریف دوم سوفیست: سوفیستی یعنی فروش دانشهای مربوط به قابلیت انسانی. از ریشه هنر کسب کردنی است.
تعریف سوم سوفیست: سوفیستی نوعی هنر است که از مجادله، پول به دست میآورد. از ریشه هنر کسب کردنی است.
تعریف چهارم سوفیست: سوفیستی آن جزء از تربیت روح است که با دانایی و نادانی سروکار دارد. از ریشه هنر پاک ساختن است.
در این بحث موضوعات دیگری هم مطرح میشود مثل بحث پیچیده باشنده و نباشنده که به راستی فهمش برای من سخت بود و بعید میدانم درکش کرده باشم و دیگری صحبتهایی در مورد افرادی که جسم و هستی را برابر میدانند و کسانی که به عالم ایدهها (همان مُثُل افلاطون) باور دارند. ولی من دلم نمیخواهد در این پست درباره این دو موضوع به جز عنوانشان چیز دیگری بنویسم.
در ادامه تعریفی مقابلهای از فیلسوف و سوفیست بیان میشود که دوستش دارم:
بعد از بحثهای مفصل دیگر در نهایت، بیگانه با عبارتی نظر نهایی خود را درباره سوفیست بیان میکند:
" تقلید نیرنگبازانه مبتنی بر پندار، یعنی قسمی از هنرِ ساختن تصویرهای دروغین و فریبنده که خود نوعی از هنر تصویرسازی خاص آدمیان است ... که از راه سخن گفتن آدمیان را به گفتار متناقض مجبور میسازد ..."
باید توجه داشت همه مطالبی که در حال خواندنش هستم نوشتههای افلاطون است و سوفیست در نگاه افلاطون چنین است. حال واقعاٌ چه بوده نیاز به خواندن نوشتههای سایرین نیز حتماً هست.
باید بگویم بالاخره با خواندن این رساله تترالوژی سوم تمام شد. پست بعدی شروع دستهبندی بعدی است.?