ویرگول
ورودثبت نام
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

76. علم‌خوانی: کتاب گالیله: گفتگو در باب دو نظام عمده‌ی عالم 6



در ادامه‌ی پست قبلی رسیدیم به روز سوم از مکالمه:

روز سوم، یک:

ساگردو از هیجانش برای ادامه‌ی موضوع میگه و اضافه می‌کنه که هر کدوم از این دو مدل، مدل ارسطو و بطلمیوس یا مدل آریستارخوس و کوپرنیک، نادرست باشه با توجه به حجم دلایلی که مبنی بر درستی‌شون هست میشه بخشیده بشن.

در واقع ساگردو داره تا حدی به هر دو مدل حق میده.

از گفتگو و مکالمات زیبای این دو نفر و نقد و تعریفشون از دوستشون و همین‌طور شرح دیر رسیدن نفر سوم می‌گذرم ولی بدونید با جذابیت خوبی، ما با این سه و با محیط زندگی‌شون آشنا میشیم مثل کاری که افلاطون در مکالماتش کرده.

در انتهای روز دوم دوستان کتاب و مقاله‌ای تعیین کردن تا برای روز سوم مطالعه کرده باشند، سالویاتی قرار میشه کتاب ستارگان جدید رو بخونه و اگه درست فهمیده باشم این کتاب در مورد ستاره‌ی جدیدیه که تیکو‌براهه رصد کرده احتمالاً هم کتابِ خود او هست.

توضیح بدم که تیکو ستاره‌ی جدیدی رو رصد می‌کنه (که البته قبلش یه نفر دیگه با چشم غیرمسلح دیده بودش ولی تیکو حسابی بررسیش می‌کنه) و این ایجاد ستاره‌ی جدید اساس نگاه ارسطویی رو نابود می‌کنه دیگه! چطور؟ در جهان ارسطویی آسمانِ تغییر ناپذیرِ الهی با زمینِ تغییر پذیرِ پست حسابی فرق داره. ولی اگه ستاره‌ی جدید داریم پس آسمون هم تغییر می‌کنه و از اون الوهی بودن درمیاد دیگه.

باز دوباره یه توضیح بدم که تیکو براهه فهمید که انگار باید همه سیارات به دور خورشید بچرخن و این با رصدهای سالیان درازش بیشتر منطبق بود ولی نمی‌تونست قبول کنه که زمین مرکز نیست. پس چه کرد؟ همه‌ی سیارات رو دور خورشید فرض کرد یعنی همه دارن روی دایره‌هایی دور خورشید می‌چرخن و این مجموعه با هم دور زمین می‌چرخه😂 اینجوری خیالش راحت شد.

حالا که روشن کردم کتاب راجع به چیه و تیکو چه مدلی آورده میشه بحثهای این سه دوست در مورد این کتاب رو به راحتی دنبال کرد ولی راستش من دوست ندارم حرف اونها رو بگم فقط خواستم بگم گالیله به کتابهای روز هم توجه داره و بررسی و نقد اونها رو در دل این مکالمه‌ها آورده


روز سوم،‌ دو:

در ادامه دوستان برمی‌گردن به بحث خودشون و قصد دارن به رد یا تایید نظرات ارسطو مشغول شن:

سیمپلیسیوس: اگه شما بخواهید زمین رو حول یه دایره بچرخونید دیگه اون نمی‌تونه مرکز باشه

سالویاتی: معلومه! ما هم می‌گیم مرکز نیست ولی قبل از ادامه بیا حرفامونو روشن کنیم. منظور تو از مرکز چیه؟ مرکز کجا؟

سیمپلیسیوس: مرکز جهان. زمین مرکز جهانه.

سالویاتی: اگه بخوام باهات بحث کنم می‌گم هنوز ثابت نشده جهان متناهیه و مرکزی داره، ولی اگه بخوام بپذیرم که جهان متناهی و کرویه و مرکزی داره، روی چه حسابی میگی زمین مرکزشه؟

سیمپلیسیوس: فلانی صد تا دلیل آورده برای متناهی و کروی بودن جهان!

سالویاتی: این صدتا بر پایه‌ی یه دلیله اونم متحرک بودن جهانه که اون هم فرض شده، اثبات نشده! که اگه این فرض غلط باشه هر صد دلیلش باد هواست.

سالویاتی: بذار یه سوال دیگه بپرسم: اگه ارسطو اینجا بود و بر اساس دیده‌های جدیدش مجبور بود تصویرش از جهان رو دوباره ایجاد کنه به نظرت کدوم مورد به نظرش قابل حذف بود، اینکه زمین مرکزه یا اینکه جهان به دور زمین می‌چرخه؟

سیمپلیسیوس: مشائیان می‌گن که ...

سالویاتی: راجع به مشائیان نپرسیدم! اونا دیده رو ندیده می‌گیرن. راجع به خود ارسطو پرسیدم.

سیمپلیسیوس: نمی‌دونم!!!

سالویاتی: اگه تو هم مثل من باور داری که ارسطو باهوش بود و با استدلال به نتیجه می‌رسید بیا از دید او نگاه کنیم. حالا که هم مشاهدات رو داریم و هم مدلهای ارائه شده به نظرت کدوم درست‌ترن؟ اینکه در جهان متناهی و کروی همه چیز حول یک مرکز بچرخد یا حول چندین مرکز؟

توضیح بدم: برای اینکه مدل ارسطویی با مشاهدات تطبیق پیدا کنه پر از دایره‌ها و افلاکی شده بود که دورادور چیزی می‌چرخیدن که الزاما این مرکز چرخشها یکی هم نبود. یه تصویری دیدم که این حجم وحشتناک دایره‌ها رو براتون روشن‌تر می‌کنه. (نمی‌دونم تصویر چیه ولی حرف من رو بهتون بهتر می‌رسونه)
هر دایره حول مرکز خودش می‌چرخه!
هر دایره حول مرکز خودش می‌چرخه!


حالا سوال اینه که منطقیه همه چیز حول یه مرکز بچرخه یا صد تا مرکز؟

سوال به نظر من سوال غلطیه چون معلوم نیست ما داریم از کدوم منطق حرف می‌زنیم! منطقی که توی ذهن ما هست همونیه که جهان با اون کار می‌کنه؟ به نظرم گالیله یا واقعاً روشش همون روش استدلال منطقی ارسطو بوده یا اینکه قصد داشته با همون روش ارسطوئیان باهاشون بحث کنه!

سیمپلیسیوس: به نظرم یه مرکز منطقی‌تره!

سالویاتی: خب! پس اگه یه مرکز داریم نمیشه که هم همه‌ی اجرام دور خورشید بچرخن و هم همه با هم دور زمین

گفتم که براهه برای تطبیق مدل قبلی و مشاهدات گفت اجرام آسمانی دور خورشید می‌چرخن و همه‌ی اونها با هم دور زمین.

سیمپلیسیوس: چطوری زمین رو از مرکز برداشتید و خورشید رو جاش گذاشتید؟

سالویاتی: رصدها نشون میده که سیاره‌ها در چرخش به دور زمین از اون دور و نزدیک میشن در صورتی که این تغییر فاصله با چرخش اونها به دور خورشید توجیه میشه.

سیمپلیسیوس: من حرفای شما رو متوجه نمیشم بهتره بکشیدش

سالویاتی: خوبه،‌ من توضیح میدم تو بکش تا متوجه بشی به راحتی قابل درکه.


توضیحات گالیله در این مورد خیلی پیچیده و طولانی بود و من ترجیح میدم به زبون خودم بگم،‌ البته یه بار نوشتمش ولی خب چون اینجا توی کتاب بهش رسیدیم یه بار دیگه میگم.

دوباره برگردیم به تصویر بالا و نگاه ارسطویی.

اول در مورد مریخ بگم که راحت‌تره. ببینید اگه مریخ روی دایره حول زمین بچرخه همیشه از زمین یه فاصله رو داره در حالی که رصدها نشون میده گاهی مریخ خییییلی به زمین نزدیک میشه و گاهی خییییلی دور!

دوم در مورد زهره بگم. ببینید اگه زهره دور زمین بچرخه از اونجایی که سرعتش از خورشید هم بیشتره گاهی فاصله‌اش باید از خورشید خیییلی بیشتر بشه مثلاً زهره بیاد سمت چپ زمین و خورشید سمت راست باشه ولی هیچوقت اینجوری نمیشه و همیشه زهره نزدیک خورشیده. حالا از هلال شدنش هم می‌گذرم.

این مشکلات که در اجرام دیگه هم هست با مرکز قرار دادن خورشید تا حد زیادی حل میشه.

وقتی خورشید مرکزه زهره که به دور اون میچرخه از یه حدی بیشتر به زمین نزدیک نمیشه و از خورشید هم دور نمیشه و مریخ هم در چرخش به دور خورشید مدام به زمین نزدیک و از اون دور میشه.

پایان توضیحات من.


بقیه در پست بعد ...



زمینعلمگالیلهفیزیکمنطق
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید