بعد از اون سمی که خوردم (شرحش در پست قبل هست!) رفتم سراغ کتاب مورد علاقهام که مدتهاست دارم برای خوندنش جا باز میکنم.
کتاب خوابگردها رو از درسگفتارهای افلاطون آقای قوام یافتم. چند صفحه اولش کافی بود که منو شیفته کنه برای همین خیلی وقته منتظرم بتونم سرفرصت و جرعه جرعه بنوشمش.
اومدم برای ادامه علمخوانی بخونمش دیدم حیف میشه. چطور؟
حیف میشه چون دوست ندارم تند تند بخونمش و حجمش هم زیاده، حدود 700 صفحه است، جرعه جرعهاش خیلی طول میکشه
و حیف میشه چون بینش خیلی حرفها دارم که میخوام بیانشون کنم چون خیلی از خوندههای پراکندهی این روزاهای منو به هم وصل میکنه
بنابراین یه تصمیم خرانه! گرفتم.
تصمیم گرفتم برای دوران پیری و کوری خودم هر روز یه بخش رو ضبط کنم😄
من همیشه نگران کوری هستم، نگران روزی که نبینم و در نتیجه نتونم کتاب بخونم، از طرفی همیشه از اینکه گوش شنوایی برای جذابیتهایی که میخونم دور و برم نیست گلهمندم. گفتم اینجوری یک تیر و دو نشونه! هم برای آینده خودم یه کتاب باحال رو خوندم و هم اون وسط واسهی خود آیندهام حسابی میرم رو منبر😄
بنابراین این کتاب اینجا نمیاد برای بررسی و حالا حالا هم تموم نمیشه😄 ولی از محتویات خوشمزهاش بگم:
شاید یه روزی مفصل از این کتاب زیبا بنویسم ولی امروز فقط میتونم بگم به اینکه میتونه تاریخ علم رو با زبان و نگاهی ادیبانه و شاعرانه بنویسه و احاطهای که به علم و فلسفه و اسطوره و مذهب و تاریخ داره خیلی لجمو در میاره🙄
لیست کتابهای پست 84 امروز تبدیل شده به این: